سلام

درویشی درويشي سلسله نعمت‌اللهی نعمت‌الهیه نعمه‌الهی نعمه‌اللهیه نعمت اللهی نعمه الهی نعمت اللهي نعمت‌اللهي نعمه‌اللهي نعمت الهیه نعمه اللهیه سلطانعلیشاهی سلطانعليشاهي سلطان علیشاهی سلطان عليشاهي سلطان‌علیشاهی سلطان‌عليشاهي گنابادی گنابادي گنابادیه گناباديه عرفان تصوف صوفی صوفي صوفیه صوفيه عرفا صوفیان صوفيان درویش قطب اقطاب مزار سلطاني سلطانی mysticism sufism shiism sufism shiah sufism islamic sufism nimatullahi order gunabadi

جمعه

دفاعیه ها : افرادی از فقهای اسلام که به علم حکمت پرداخته اند / آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی

افرادی از فقهای اسلام که به علم حکمت [ فلسفه ، تصوف ، عرفان ] (۱) پرداخته اند / آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی (۲)




مرحوم آقا حاج میرزا محمد حسین نائینی فلسفه را خوب می دانسته است ؛ مرحوم آیت الله حاج آقا حسین بروجردی اسفار را نزد جهانگیرخان در اصفهان تلمذ نموده اند ؛ و آیت الله آقای حاج آقا روح الله خمینی سال های سال در قم خفیه درس منظومه و اسفار می داده اند و ایشان از استادشان مرحوم آقای حاج میرزا محمد علی شاه آبادی آموخته اند و گویا خدمت ایشان شرح فصوص الحکم قیصری را نیز آموخته اند .
مرحوم آیه الحق آقا حاج میرزا علی آقا قاضی به شاگردان خود توصیه می کرده است که حکمت را بیاموزند و منظومه و اسفار را درس بگیرند و مدرسین از شاگردان [را] درس دهند ؛ مرحوم آقای آقا سید حسن سقطی که از تلامیذ دوره اول ایشان است درس اسفار [را] علنی در نجف اشرف داشت و بسیاری از طالبان را به معارف الهیه رهبری می نمود ؛ و استاد مرحوم قاضی ، مرحوم آقا سید احمد کربلایی طهرانی ، نیز در حکمت متضلع بود ؛ و از مکاتباتی که بین ایشان و مرحوم حاج شیخ آقا حسین اصفهانی رد و بدل شده است می‏توان وسعت اطلاع ایشان را در مبانی فلسفیه به دست آورد ؛ و استاد ایشان نیز آیه الحق و الیقین سید الفقهاء و الاعلام مرحوم آخوند ملا حسینقلی درجزینی همدانی فلسفه را نزد مرحوم استاد حاج میرزا هادی سبزواری (قده) فراگرفته است و برای این منظور به سبزوار طی رحال نموده و در آنجا مدتی متوطن گردیده است .
استاد ما در فلسفه ، مرحوم آیه الحق و الیقین سید الفقهاء و المجتهدین آقای حاج سید محمد حسین طباطبایی تبریزی اسکنه الله بحبوحات جنانه ، فلسفه را نزد مرحوم آقا سید حسین بادکوبه ای فیلسوف شهیر نجف اشرف تلمذ نموده اند و همچنین اخوی ایشان مرحوم حاج سید محمد حسن الهی تبریزی نزد آن مرحوم فراگرفته اند .
مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی صاحب حاشیه بر مکاسب و بر کفایه خود فیلسوفی عظیم الشان بود و منظومه ای در حکمت سروده است و تضلع ایشان در فن حکمت از مکاتبات ایشان با آقای سید احمد کربلایی طهرانی معلوم می شود .
مرحوم میرزای بزرگ آقای حاج میرزا محمد حسن شیرازی اعلی الله مقامه مجدد راس رابع عشر در فلسفه قوی بوده و از شاگردان ملا محمد حسن نوری فرزند ملا محمد علی نوری است ؛ شرح حال و تضلع این پسر و پدر در کتب مسطور است .
آقای حاج سید احمد خوانساری ، فلسفه خوانده اند و دوره هایی از اشارات را تدریس نموده اند . در طرائق الحقائق ، طبع حروفی ، ج ۳ ، ص ۲۱۷ ، از مرحوم حاج میرزا ابوالقاسم شیرازی شریفی معروف به میرزا بابا که خود را در زمره مشایخ ذهبیه شمرده ، در آخر کتاب مسمی به شرائط الطریقه فرماید که : سید قطب الدین ( سید محمد حسین نیریزی شیرازی ) بعد از پی سپرکردن اغلب بلاد ایران و توقف در هر جا خاصه در نجف اشرف جمعی کثیر از آن حضرت فیض و بهره درآمده ؛ در آن ارض اقدس فتوحات مکیه درس سفر بوده و بعد از تحقیقات بسیار ، عبارت کتاب را با تحقیقات مطابق می فرموده ؛ و جناب رضوان جایگاه آقا سید مهدی طباطبایی بحرالعلوم ، و مولی محراب گیلانی ، و آقا شیخ جعفر مجتهد نجفی از فیض تدریس و تذکیر و طریقت آنجناب فیض یاب شده به کمال انسانیت فائض گردیدند .
در کتاب دروس مرحوم شهید در کتاب وقف در صفحه ششم از اولین صفحه شروع این کتاب در ضمن مراد از عناوینی که مورد وقف واقع می شوند گوید : « و المتفقهه الطلبه فی الابتدآء او التوسط او الانتهاء ما داموا مشتغلین بالتحصیل ؛ و الصوفیه المشتغلون بالعباده المعرضون عن الدنیا و الاقرب اشتراط الفقر و العداله فیهم لتحقق المعنی المقتضی للفضیله ؛ و اولی منه اشتراط ان لا یخرجوا عن الشریعه الحقه : و فی اشتراط ترک الحرفه تردد ؛ و یحتمل استثنآء التوریق و الخیاطه و ما یمکن فعلها فی الرباط ؛ و لا یشترط سکنی الرباط (۳) و لا لبس الخرقه من شیخ و لا زی مخصوص . » [ ترجمه : طلبه هایی که درس فقه می خوانند خواه مبتدی و یا متوسط و یا در مقطع نهایی باشند ( یعنی می توان بر این عده وقف کرد ) تا وقتی که مشغول تحصیل هستند و به صوفیه ( نیز می توان وقف کرد ) که مشغول عبادت هستند و از دنیا روی گردانند نزدیک تر این است که مشروط به نیازمند و عادل بودنشان باشد ( یعنی فقیر و عادل باشند به جهت محقق شدن معنی ای که اقتضا شده برای فضیلت ) و شرط مهم آن است که از شریعت حقه خارج نشوند . در اینکه این عده حرفه خود را ترک بکنند یا خیر محل تردید است . و احتمالا مورق کاری و خیاطی و هر کاری که در رباط انجام آن امکان پذیر است از این قانون مستثنا است . و رباط نشینی و خرقه پوشی از دست یک شیخ و یا به صورت دیگر خاصی ، شرط نیست . ( یعنی برای استفاده از اموال موقوفه لازم نیست که صوفیه و فقرا رباط نشین و خرقه پوش باشند ) . ]
و مجلسی ملا محمد باقر رضوان الله علیه در دیباچه زادالمعاد ، ص ۲ ، فرماید : و خروش صوفیان صفوت نشان به زمزمه دعای خلود دولت ابد قوامان ، با عندلیبان اغصان سدره المنتهی همداستان .
در کتاب طرائق الحقایق ( ط حروفی ، ج ۱ ، ص ۲۸۰ تا ۲۸۴ ) نامه ای را مفصل از علامه مجلسی رحمه الله علیه نقل کرده و در آن مفصلا مجلسی ، اصل تصوف صحیح را ارائه می دهد و می پذیرد ؛ و از آن بطور صریح و روشن دفاع می کند ؛ و حتی در قریب به آخر آن می فرماید : و باید دانست که آنها که تصوف را عموما نفی می کنند از بی بصیرتی ایشان است که فرق نکرده اند میان صوفیه حقه شیعه و صوفیه اهل سنت .
و از جمله بزرگان از مدرسین فلسفه و حکمت در حوزه علمیه نجف ، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین کاشف الغطاء است . محمد حسین بن رضا بن علی بن موسی بن جعفر کاشف الغطاء که میلادش ۱۲۹۴ هجریه قمریه و رحلتش ۱۳۷۲ بوده است . وی دوره هایی را از اسفار و مشاعر و عرشیه و شرح هدایه در نجف تدریس کرده است ؛ و چنانچه از بحث های او در کتاب الفردوس الاعلی ، الواحد لا یصدر منه الا الواحد ، وحدت وجود و وحدت موجود ، معاد جسمانی و عقول عشره ، استفاده می شود ، در فن فلسفه و حکمت متضلع بوده است و چنانچه از تعلیقه او در ج ۱ ، ص ۳۳ ، الدین و الاسلام برمی آید شاگرد آقا میرزا محمد باقر اصطهباناتی بوده است که او از اعاظم مدرسین فلسفه ملاصدرا در اوایل قرن چهاردهم هجری در نجف اشرف بوده است .
آقای سید محمد علی طباطبایی قاضی (ره) که تعلیقه بر کتاب الفردوس الاعلی ایشان نوشته است در مقدمه در ص «یا» گوید : « و کانت الحریه التامه فی دراسه العلوم من معقولها و منقولها و التوسع فی اقتنائها و تحصیلها علی انواعها سائده علی تلک الجامعه ( یعنی النجف الاشرف ) و فتحت طرقات سهله فی التحلیل و التحری العلمی و تنویر الافکار فی البحث التنفتب النظری و اجتمع فیها ایضا جمع من اکابر الحکماء المتشرعین و العرفاء الشامخین و المربین للنفوس بالحکمه العملیه و الدراسه العلمیه و بتخلقهم باخلاق الله و بخشیتهم فی جنب الله و ... الطریقه المثلی و الشرعه الوسطی فی بحوثهم القیمه و دروسهم العالیه و تجنبهم عن الجمود و الوقوف عن تحصیل العلوم و الرجوع الی القهقری . » [ ترجمه : در آموزش علوم چه معقول و چه منقول آزادی و وسعت کامل در تحصیل و کسب آن علوم داشت و ریاست و سیادت جامعه نجف را داشت و راه های هموار در بررسی و آزادی علمی و روشن کردن افکار در بحث و بررسی و پژوهش نظری گشوده شد . و از حکمای بزرگ و متشرعین و عرفاء عالی قدر و تربیت کنندگان نفوس به وسیله حکمت عملی و آموزش علمی در نجف جمع شدند و با اخلاق الهیشان و خشیتشان از خداوند و ... با روش نمونه و شریعت میانه ( دور از افراط و تفریط ) در بحث های باارزش و درس‏های عالی و دوری کردنشان از بی تفاوتی و عدم تحرک در کسب علم و برگشتن به عقب راه ها گشوده شده است . ]
و پس از آنکه مفصلا از آقا شیخ محمد باقر اصطهباناتی و مهارت ایشان در تدریس حکمت متعالیه ذکر می کند ، [در ص «یج»] می گوید : « و ایضا کان من مشاهیر المدرسین للحکمه العالیه فی ذلک الوقت الشیخ العلامه الجامع لانواع العلوم الحاج میرزا فتح الله الشهیر به ( الشیخ الشریعه ) الاصفهانی المتوفی سنه ۱۳۳۹ ه. الذی تقلد الزعامه العامه و المرجعیه فی التقلید و الفتوی مده یسیره فی اواخر عمره الشریف - فانه عند قدومه من ایران الی العراق مجازا من علماء اصفهان سنه ۱۲۹۵ ه. کان مدرسا کبیرا فی الحکمه و الکلام و الفلسفه العالیه و المعارف الدینیه » ؛ تا آنکه گوید : « و ایضا کان من الجهابذه فی الحکمه و الفلسفه و من المدرسین فی هذه الجامعه الشیخ العلامه الحکیم : الشیخ احمد الشیرازی المتوفی ۱۳۳۲ ه. الجامع بین المعقول و المنقول ؛ و هو ایضا من اساتذه سماحه شیخنا العلامه ( یعنی الشیخ محمد الحسین کاشف الغطآء ) ادام الله ایامه . » [ ترجمه : و همچنین از مدرسین مشهور برای حکمت عالیه در آن زمان ، شیخ علامه و دارای علوم مختلفه ، حاج میرزا فتح الله مشهور به شیخ الشریعه اصفهانی بود که در سال ۱۳۳۹ هجری وفات یافت . او کسی بود که در اواخر عمرش مدت کمی زعامت و مرجعیت عموم را در تقلید و فتوا به عهده داشت . او وقتی که با اجازه علما در سال ۱۲۹۵ ه. از اصفهان ایران وارد عراق گردید ، در حکمت و کلام و فلسفه عالیه و معارف دینی مدرس بزرگی بود ... همینطور او در حکمت و فلسفه از نوادر بوده است و از مدرسین در این جامعه ( نجف ) شیخ علامه حکیم شیخ احمد شیرازی بود که در سال ۱۳۳۲ هجری وفات یافت که جامع علوم عقلی و نقلی بود و او همینطور از اساتید جناب شیخ ما علامه محمد حسین کاشف الغطا بوده است . ] تا آنکه گوید : « فلو اردنا احصاء المدرسین و الاساتذه الکبراء فی المعقول و الاخلاق و العرفان و الحدیث و الرجال و علوم القرآن فی اوائل هذا القرن لطال بنا الکلام الخ . » [ ترجمه : اگر بخواهیم مدرسین و اساتید بزرگ را در علوم عقلی و اخلاق و عرفان و حدیث و رجال و علوم قرآنی در اوایل این قرن بشماریم سخن به درازا می کشد . ]
و سپس گوید : در هر زمان جامعه نجف مرکز بحث و تحقیقات علمی و فلسفی و ذب [به تشدید باء] از حریم مقدس اسلام بوده است و لیکن برادران ما بالقطع و الیقین بدانند که از مکاید دشمنان دین از امم اجنبی این است که این جامعه را براندازند و این مرکز اسلام و تشیع را نابود کنند ؛ و به این امر موفق شدند تا کم کم مردم را در امر تقلید به غیر نجف سوق می دهند و بعد از اوایل این قرن بسیاری از علوم در نجف ضعیف شد « و فی اثر ذلک توقف جمع من الاساتذه فی هذه الجامعه عن دراسه بعض العلوم ؛ و صار هذا الامر من الجنایات التی لا یسدها شیء الا التیقظ و سد هذه الثلمه بالحریه التامه فی تحصیل العلوم بشتی انواعها . » [ ترجمه : و در اثر آن تعدادی از استادان در این جامعه از آموزش بعضی از علوم خودداری کردند و این کار از جنایاتی بشمار رفت که هیچ چیز آن را جبران نمی کند مگر بیداری . و این رخنه را فقط آزادی کامل در تحصیل علوم مختلفه پر می کند . ]
و مرحوم کاشف الغطاء در ص ۴۲ گوید : « و الظاهر بل الیقین ان اقوی المساعدات و اعد الاسباب و الموجبات للوصول الی مقاصد امناء الوحی و کلمات الانبیاء و الاوصیاء علیهم السلام انما هو فهم کلمات الحکماء المتشرعین . » [ ترجمه : ظاهرا بلکه یقینا اینطور است که قوی ترین کمک ها و مجهزترین وسایل و عوامل برای رسیدن به اهداف امنای وحی و سخنان پیامبران و اوصیا (ع) فقط فهمیدن سخنان حکمای پیرو شریعت است . ]
در کتاب زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قده در صفحه ۱۶۵ آورده است که مولی مهدی نراقی در اصفهان سی سال نزد ملا اسماعیل خاجویی تلمذ کرده است ( ملا اسماعیل خاجوئی از اعاظم حکماء و محققین بوده و در ۱۱۷۳ رحلت کرده است ) .
در کتاب تشویق السالکین که مرحوم ملا محمد تقی مجلسی (ره) درباره لزوم تصوف و سلوک نوشته است اثبات نموده است که حقیقت تصوف و تشیع یک چیز است و صوفی به معنای زاهد از دنیا و راغب به آخرت و ملتزم به تطهیر باطن است و علمای اعلام اسلام همگی صوفی بوده اند و از جمله افرادی را که نام می برد خواجه نصیرالدین طوسی و ورام کندی و سید رضی الدین علی بن طاوس و سید محمود آملی صاحب کتاب نفائس الفنون و سید حیدر آملی صاحب تفسیر بحرالابحار و ابن فهد حلی و شیخ ابن ابی جمهور احسائی و شیخ شهید مکی و شیخ بهاء الدین عاملی و قاضی نورالله شوشتری که از سلسله علیه نوربخشیه است و در کتاب مجالس المومنین به دلایل قویه اثبات می کند که جمیع مشایخ مشهور شیعه بوده اند و علامه حلی در کتاب امامت از شرح تجرید گوید : به تواتر منقول است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام سید و سرور ابدال بوده اند ؛ از همه اطراف عالم به خدمت آن حضرت علیه السلام می آمدند به جهت آموختن آداب سلوک و ریاضات و طریق زهد و ترتیب احوال و ذکر مقامات عارفین . و شیخ ابویزید بسطامی فخر می کرد به آنکه سقا بود در خانه حضرت صادق علیه السلام و شیخ معروف کرخی قدس سره العزیز شیعه خالص و دربان حضرت رضا علیه السلام بود تا از دنیا رحلت کرد .
و هم علامه حلی در کتاب منهج الکرامه در جایی که مفاخرت حضرت امیر را می شمارد می گوید : که علم طریقت منسوب است به حضرت امیرالمومنین علیه السلام و صوفیه کلهم نسبت فرقه خود را به آن حضرت می دهند .
و حاصل سخن آنکه اصل تصوف صافی نمودن باطن است از زنگ ماسوی و متخلق شدن به اخلاق الله و تحصیل کمالات روحانی و رسیدن به مقام قرب و معرفت عیانی و متابعت تامه از شریعت مصطفوی و طریقت مرتضوی علیهماالسلام چنانکه از مشایخ این طایفه کسانی بوده اند که از علوم ظاهری نیز هر یک سرآمد زمان خود بودند ؛ چنانکه از تصانیف ایشان معلوم است مثل مولانای رومی و شیخ علاء الدوله سمنانی و شیخ شهاب الدین سهروردی صاحب حکمت اشراق و شیخ محیی الدین عربی صاحب فتوحات و شیخ عبدالرزاق کاشی صاحب تاویلات و شیخ ابوحامد غزالی و شیخ روزبهان صاحب تفسیر عرائس و شیخ عطار و غیرهم .
آیت الله آقا سید شهاب الدین مرعشی نجفی در مقدمه ای که بر کتاب غوالی اللئالی نوشته اند ، در ص ۱۰ و ۱۱ گفته اند : « و اما نسبه الفلسفه الیه فغیر ضائر ایضا ؛ اذ الفلسفه علم عقلی برع فیه عده من علماء الاسلام کشیخنا المفید و الشریف المرتضی و المحقق الطوسی و العلامه الحلی و السید الداماد و الفاضل السبزواری و المولی علی النوری و المولی محمد اسماعیل الخواجوی الاصفهانی و شیخنا البهائی و السید محمد السبزواری الشهیر بمیرلوحی جد الشاب المجاهد الشهید السید مجتبی الشهیر بالنواب الصفوی و القاضی سعید القمی و المتاله السبزواری و صدرالمتالهین الشیرازی و المحدث الکاشانی و غیرهم الذین جمعوا بین العلوم النقلیه و العقلیه و هم فی اصحابنا ئآت و الوف . » [ ترجمه : اما نسبت فلسفه به او ضرری و اشکالی ندارد . چون فلسفه علم عقلی است که عده ای از علمای اسلام در آن علم به مقام عالی رسیده اند مثل : شیخ مفید و شریف رضی سید مرتضی و محقق طوسی و علامه حلی و سید داماد و فاضل سبزواری و مولی‏ علی نوری و مولی‏ محمد اسماعیل خواجوی اصفهانی و شیخ ما بهایی و سید محمد سبزواری مشهور به میرلوحی جد جوان مجاهد شهید سید مجتبی مشهور به نواب صفوی و قاضی سعید قمی و متاله سبزواری و ملاصدرا شیرازی و محدث کاشانی و کسان دیگری که علوم عقلیه و نقلیه را با هم دارا بودند و این افراد در میان اصحاب ما به صدها و هزاران نفر بالغ می شوند . ]
در مجله اندیشه کیهان ( شماره ۱ ، شهریور و مرداد ۱۳۴۶ در ص ۱۹ ) در ضمن مصاحبه ای از دانشمند معظم آقای سید جلال الدین آشتیانی نقل کرده است که : مرحوم حاج میرزا احمد کفایی خراسانی می گفت : من شرح اصول کافی از ملای قزوینی را دیدم . پدرم یک روز گفت : احمد بیا یک چیزی به تو بگویم . اگر مقدمات فلسفه را نخوانی ، از این روایات هیچ نمی فهمی ! (۴)
در تاریخ یعقوبی (ج ۲ ، ص ۱۰۰) در ضمن خطبه ای از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که : « طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس و انفق من مال قد اکتسب من غیر معصیه و رحم و صاحب اهل الذل و المسکنه و خالط اهل الفقه و الحکمه » [ ترجمه : خوشا به حال کسی که [پرداختن به‏] عیب خودش او را از عیب دیگران مشغول کند و از مالش که بدون گناه به دست آورده است در راه خدا بدهد و با مردم بیچاره همنشینی کند و با صاحبان فقه و حکمت تماس داشته باشد . ] ( و ما تمام خطبه را در ج ۱ ، مجلس ۲ ، از معادشناسی در تعلیقه ص‏ ۴۹ از نسخه خطی آورده ایم ) .
اقوال : مطلب کسانی که می گویند : ما به علوم عقلیه و حکمت نیاز نداریم . زیرا آنچه از علوم عقلیه که در اخبار ائمه علیهم السلام وارد شده است که ما از اخبار استفاده می کنیم ؛ و آنچه که وارد نشده است ما به آن نیازی نداریم ؛ عینا مانند گفتار عمر است که به عمروعاص : حاکم از جانب خود در مصر نوشت که : « و اما الکتب التی ذکرتها فان کان فیها ما وافق کتاب الله ، ففی کتاب الله عنه غنی ؛ و ان کان فیها ما یخالف کتاب الله ، فلا حاجه الیه ؛ فتقدم باعدامها ( الغدیر ، ج ۶ ، ص ۲۹۸ و ص ۳۰۰ ) . فشرع عمرو بن العاص فی تفریقها علی حمامات الاسکندریه و احراقها فی مواقدها . » [ ترجمه : اما کتاب هایی که نام برده ای اگر در آن کتاب ها چیزی هست که موافق کتاب خداست پس در کتاب خدا از آن زیاد است و نیازی به آن نیست و اگر در آن کتب چیزی هست که مخالف کتاب خداست به آن هم نیازی نداریم پس به نابود کردن آنها اقدام کن . پس عمروعاص شروع کرد به جدا کردن آنها و حمل آنها به حمام های اسکندریه و سوزانیدن آنها . ]
این گفتار سد باب تحقیق و تدقیق و نشر علوم و فرهنگ دنیا و آخرت است ؛ و عینا همان گفتار آخر عمر است که : « حسبنا کتاب الله » . (۵) در قرآن اگر مفسری و پاسداری چون عترت نباشد ، دستاویز هر شخص جنایتکار می شود و با آیات قرآن نیز استفاده برای حکومت جائره خود می کند ؛ و در اخبار هم اگر علوم عقلیه نباشد نتیجه اش جمود بر ظواهر نظیر تشبیه و تعطیل و تجسیم و جبر و تفویض و غیرها می شود ؛ « فلا تغفل » .
و دیگر کلام مخالفین علوم عقلیه و حکمت عینا مانند کلام دیگر عمر است که به سعد بن ابی وقاص فاتح ایران نوشت که : « ان اطرحوها فی الماء . فان یکن ما فیها هدی ، فقد هدانا الله تعالی باهدی منه . و ان یکن ضلالا ، فقد کفانا الله تعالی . فطرحوها فی الماء ما وجدوا من الکتب فی فتوحات البلاد » [ ترجمه : آنها را در آب بیاندازید . چون اگر آنچه که در آن کتب هست برای هدایت باشد خداوند ما را بهتر از آن هدایت کرده است و اگر باعث گمراهی می شوند پس خدا برای ما بس است . پس در فتوحات کشورها همه کتب یافته شده را به آب ریختند . ] ( الغدیر ، ج ۶ ، ص ۳۰۱ ) و مرحوم امینی در ص ۳۰۱ و ص ۳۰۲ بیان خوبی دارد .
علم فلسفه در قرآن مجید آمده و تعبیر از آن به علم حکمت شده است . هر جا در این کتاب کریم نامی از حکمت برده می شود ، منظور علوم عقلیه و پیدا نمودن سر آفرینش و توحید حق متعال و وصول به اسرار عالم ملک و ملکوت است . در اینجا باید یکایک از این آیات بررسی شود و مورد مطالعه و تفسیر قرار گیرد .
اسلام از حکما و فلاسفه یونان که الهی بوده اند ، مدح کرده است . در روایات ایشان را به نظر تجلیل و تکریم می نگرد . در قرآن کریم سوره ای است به نام لقمان حکیم (سوره ۳۱) و در آنجا ذکر می کند که : « و لقد اتینا لقمان الحکمه ان اشکرلله و من یشکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان الله غنی حمید » (۶) (آیه ۱۲) . آنگاه شرح مفصلی از نصایح و مواعظ لقمان را به پسرش در آیات بعدی بازگو می فرماید .
ملا سید صالح خلخالی در مقدمه کتاب شرح مناقب بحرالعلوم - از ص ۶۴ تا ص ۸۱ - مطالب نفیسی در معنای فلسفه و عرفان و در سر لزوم تحصیل علوم عقلیه و عدم منافات فلسفه با علوم شرعیه و در اینکه مخالفت علماء اسلام با فلسفه اشاعره بوده اند که حسن و قبح عقلی را انکار می کرده اند ، ذکر کرده است و حقا مطالب پخته و حساب شده ای را آورده است .
و براساس بحث ایشان مخالفان فلسفه منحصر می شوند بر اخباریین که بحث از ادله عقلیه را انکار دارند نه اصولیون که بحثشان بر عقل است . معروف است که چون از شیخ مرتضی انصاری درباره مساله ای از مسائل توحید سوال شد ، در پاسخ گفت : من مرد این میدان نیستم . بروید سبزوار و از حکیم ملا هادی بپرسید .
از مفسرین و محدثین اهل تسنن آنها که اشعری مذهب اند با فلسفه مخالف اند و معتزله موافق . و این به علت آن است که اشاعره در ابحاث عقلیه فرو می مانند ، و اما معتزله و شیعه باکی از ابحاث عقلیه ندارند .
سید محمود آلوسی چون سنی اشعری مذهب است و صریحا در عبارات خود به شیخ ابوالحسن اشعری استناد می جوید ، و جد مادری وی شیخ عبدالقادر گیلانی است و به او نیز تمسک دارد ، در تفسیر روح المعانی ( جلد اول از طبع بولاق ، ص‏۴۹۱ ) در ضمن تفسیر آیه : « یوتی الحکمه من یشاء و من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا » ، (۷) با آنکه روایاتی را در فضیلت حکمت ذکر می کند ، مع ذلک از حکمت و فلسفه تنقید می کند ؛ و ما عین عبارت او را می آوریم : « اخرج الطبرانی عن ابی امامه قال قال رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلم : ان لقمان قال لابنه : یا بنی علیک بمجالسه العلماء و اسمع کلام الحکماء فان الله تعالی یحیی القلب المیت بنور الحکمه کما یحیی الارض المیته بوابل المطر . و اخرج البخاری و سلم عن ابن سعود رضی الله عنه تعالی قال قال رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلم : لا حسد الا فی اثنتین : رجل اتاه الله تعالی مالا و فسلطه علی هلکته فی الحق ؛ و رجل اتاه الله تعالی الحکمه فهو یقضی بها و یعلمها . و اخرج الطبرانی عن ابی موسی قال قال رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلم یبعث الله تعالی العباد یوم القیمه ثم یمیز العلماء فیقول یا معشر العلماء انی لم اضع فیکم علمی لاعذبکم اذهبوا فقد غفرت لکم . و فی روایه عن ثعلبه بن الحکم انه سبحانه یقول : انی لم اجعل علمی و حکمی فیکم الا و انا ارید ان اغفرلکم علی ما کان منکم و لا ابالی . و هذا بالنسبه الی حمله العلم المشرعی الذی جاء به حکیم الانبیاء و نبی الحکماء حضره خاتم الرساله و محدد جهات العداله و البساله صلی الله علیه (و آله) و سلم لا ما ذهب الیه جالینوس و ذیمقراطیس و افلاطون و ارسطاطالیس و من مشی علی آثارهم ؛ و اعتکف فی رواق افکار هم فان الجهل اولی بکثیر من ما ذهبوا الیه و اسلم بمراتب مما عولوا علیه حتی ان کثیرا من العلماء نهوا عن النظر فی کتبهم و استدلوا علی ذلک بما اخرجه الامام احمد و ابو یعلی من حدیث جابر ان عمر استاذن رسول الله فی جوامع کتبها من التوراه فلیقراها و یزدادبها علما الی علمه ؛ فغضب و لم یاذن له و قال : لو کان موسی حیا لما وسعه الا اتباعی . و فی روایه یکفیکم کتاب الله تعالی . و وجه الاستدلال انه صلی الله تعالی علیه (و آله) و سلم لم هج استعمال الکتاب الذی جاء به موسی هدی و نورا فی وقت کانت فیه انوار النبوه ساطعه و سحائب الشبه و الشکوک بالرجوع الیه منقشعه ؛ فکیف یباح الاشتغال بما وضعه المتخبطون من فلاسفه الیونان افکا و زورا فی وقت کثرت فیه الظنون و عظمت فیه الاوهام و عاد الاسلام فیه غریبا و فی کتاب الله تعالی غنی عما سواه کما لا یخفی علی من میز القشر من اللباب و الخطاء من الصواب انتهی . »
[ ترجمه : طبرانی از ابی امامه نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود : لقمان به پسرش گفت : ای فرزند عزیزم حتما با دانشمندان همنشین باش و به سخنان حکما گوش فراده . چون خداوند متعال دل های مرده را با نور حکمت زنده می کند همچنانکه ریزش باران ها زمین های مرده را زنده می کند . و بخاری از ابن مسعود و او از رسول خدا (ص) نقل کرده است که : حسدی نیست مگر در مورد دو بخش : ۱- در مورد مردی که خداوند ثروتی به او داده و به او قدرت داده که آن را در راه حق هزینه کند . ۲- و درباره مردی که خداوند به او حکمت داده است که با آن قضاوت می کند و آن را به دیگران می آموزد . طبرانی از ابوموسی و او از رسول خدا (ص) نقل کرده است که : خداوند در روز قیامت بندگان را برمی انگیزد آنگاه علما را از میان آنان جدا می کند پس می گوید : ای گروه علما من علم خود را در اختیار شما قرار نداده ام که شما را عذاب کنم ، بروید من شما را بخشیده ام . و در روایت دیگر از ثعلبه بن الحکم آمده است که خداوند سبحان می فرماید : من علمم و حکمتم را در شما قرار ندادم مگر اینکه خواستم شما را ببخشم از آنچه که از شما هست و باکی برای من نیست . این نسبت به حاملین علم و مجریان شریعت است که آن را حکیم پیامبران و پیامبر حکیمان یعنی حضرت خاتم الرساله و آورنده ضوابط عدالت و آزادی است گفته که : درود خداوند بر او باد . نه آنچه که جالینوس و ذیمقراطیس و افلاطون و ارسطو و پیروانشان به سوی آن رفته اند و در زیر طاق افکار آنان به اعتکاف نشسته اند . به راستی جهل و نادانی سزاوارتر است از آنچه که به سویش رفتند و سالم تر است از آنچه که به آن تکیه کردند و روی آوردند و حتی بیشتر علما از نگاه کردن به کتب آنان نهی کرده اند و در این باره استدلال کرده اند به آنچه که امام احمد و ابویعلی‏ از حدیث جابر نقل کرده است : عمر از حضرت رسول (ص) اجازه خواست که مطالبی را که از تورات نوشته بود بخواند و به آن وسیله به علمش بیفزاید . آن حضرت خشمگین شد و اجازه نداد و فرمود : اگر موسی زنده بود هیچ چیز او را وسعت نمی داد مگر پیروی از من و در روایت دیگر آمده است که کتاب خدا برای شما بس است . وجه استدلال در فرمایش حضرت رسول (ص) این است که : آن حضرت مناسب ندید به کار گرفتن کتابی که موسی آن را آورده است به عنوان هدایت و روشنایی در دورانی که نورهای نبوت ، درخشانند و ابرهای شک و تردید در مقابل آنها از هم گسیخته و دور می شوند . پس چگونه جایز است اشتغال به چیزی که فلاسفه خطاکار یونانی از روی دروغ و زور آن را وضع کرده اند در زمانی که ظن و گمان در آن بیشتر بوده و توهمات در آن زمان بزرگ بوده و اسلام آمد درحالی که غریب بود و در کتاب خداوند ( قرآن ) بی نیازی و غنی‏ نسبت به ماسوی الله موجود است برای کسانی که مغز را از پوست تشخیص می دهند و درست را از نادرست جدا می کنند . ]


پاورقی :



منبع :

عرفان ایران مجموعه مقالات (۲۷ - ۲۸) / گردآوری و تدوین مصطفی آزمایش .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۸۵ / صص ۳۶ - ۴۹


برچسب‌ها: