دفاعیه ها : افرادی از فقهای اسلام که به علم حکمت پرداخته اند / آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی
افرادی از فقهای اسلام که به علم حکمت [ فلسفه ، تصوف ، عرفان ] (۱) پرداخته اند / آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی (۲)
مرحوم آقا حاج میرزا محمد حسین نائینی فلسفه را خوب می دانسته است ؛ مرحوم آیت الله حاج آقا حسین بروجردی اسفار را نزد جهانگیرخان در اصفهان تلمذ نموده اند ؛ و آیت الله آقای حاج آقا روح الله خمینی سال های سال در قم خفیه درس منظومه و اسفار می داده اند و ایشان از استادشان مرحوم آقای حاج میرزا محمد علی شاه آبادی آموخته اند و گویا خدمت ایشان شرح فصوص الحکم قیصری را نیز آموخته اند .
مرحوم آیه الحق آقا حاج میرزا علی آقا قاضی به شاگردان خود توصیه می کرده است که حکمت را بیاموزند و منظومه و اسفار را درس بگیرند و مدرسین از شاگردان [را] درس دهند ؛ مرحوم آقای آقا سید حسن سقطی که از تلامیذ دوره اول ایشان است درس اسفار [را] علنی در نجف اشرف داشت و بسیاری از طالبان را به معارف الهیه رهبری می نمود ؛ و استاد مرحوم قاضی ، مرحوم آقا سید احمد کربلایی طهرانی ، نیز در حکمت متضلع بود ؛ و از مکاتباتی که بین ایشان و مرحوم حاج شیخ آقا حسین اصفهانی رد و بدل شده است میتوان وسعت اطلاع ایشان را در مبانی فلسفیه به دست آورد ؛ و استاد ایشان نیز آیه الحق و الیقین سید الفقهاء و الاعلام مرحوم آخوند ملا حسینقلی درجزینی همدانی فلسفه را نزد مرحوم استاد حاج میرزا هادی سبزواری (قده) فراگرفته است و برای این منظور به سبزوار طی رحال نموده و در آنجا مدتی متوطن گردیده است .
استاد ما در فلسفه ، مرحوم آیه الحق و الیقین سید الفقهاء و المجتهدین آقای حاج سید محمد حسین طباطبایی تبریزی اسکنه الله بحبوحات جنانه ، فلسفه را نزد مرحوم آقا سید حسین بادکوبه ای فیلسوف شهیر نجف اشرف تلمذ نموده اند و همچنین اخوی ایشان مرحوم حاج سید محمد حسن الهی تبریزی نزد آن مرحوم فراگرفته اند .
مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی صاحب حاشیه بر مکاسب و بر کفایه خود فیلسوفی عظیم الشان بود و منظومه ای در حکمت سروده است و تضلع ایشان در فن حکمت از مکاتبات ایشان با آقای سید احمد کربلایی طهرانی معلوم می شود .
مرحوم میرزای بزرگ آقای حاج میرزا محمد حسن شیرازی اعلی الله مقامه مجدد راس رابع عشر در فلسفه قوی بوده و از شاگردان ملا محمد حسن نوری فرزند ملا محمد علی نوری است ؛ شرح حال و تضلع این پسر و پدر در کتب مسطور است .
آقای حاج سید احمد خوانساری ، فلسفه خوانده اند و دوره هایی از اشارات را تدریس نموده اند . در طرائق الحقائق ، طبع حروفی ، ج ۳ ، ص ۲۱۷ ، از مرحوم حاج میرزا ابوالقاسم شیرازی شریفی معروف به میرزا بابا که خود را در زمره مشایخ ذهبیه شمرده ، در آخر کتاب مسمی به شرائط الطریقه فرماید که : سید قطب الدین ( سید محمد حسین نیریزی شیرازی ) بعد از پی سپرکردن اغلب بلاد ایران و توقف در هر جا خاصه در نجف اشرف جمعی کثیر از آن حضرت فیض و بهره درآمده ؛ در آن ارض اقدس فتوحات مکیه درس سفر بوده و بعد از تحقیقات بسیار ، عبارت کتاب را با تحقیقات مطابق می فرموده ؛ و جناب رضوان جایگاه آقا سید مهدی طباطبایی بحرالعلوم ، و مولی محراب گیلانی ، و آقا شیخ جعفر مجتهد نجفی از فیض تدریس و تذکیر و طریقت آنجناب فیض یاب شده به کمال انسانیت فائض گردیدند .
در کتاب دروس مرحوم شهید در کتاب وقف در صفحه ششم از اولین صفحه شروع این کتاب در ضمن مراد از عناوینی که مورد وقف واقع می شوند گوید : « و المتفقهه الطلبه فی الابتدآء او التوسط او الانتهاء ما داموا مشتغلین بالتحصیل ؛ و الصوفیه المشتغلون بالعباده المعرضون عن الدنیا و الاقرب اشتراط الفقر و العداله فیهم لتحقق المعنی المقتضی للفضیله ؛ و اولی منه اشتراط ان لا یخرجوا عن الشریعه الحقه : و فی اشتراط ترک الحرفه تردد ؛ و یحتمل استثنآء التوریق و الخیاطه و ما یمکن فعلها فی الرباط ؛ و لا یشترط سکنی الرباط (۳) و لا لبس الخرقه من شیخ و لا زی مخصوص . » [ ترجمه : طلبه هایی که درس فقه می خوانند خواه مبتدی و یا متوسط و یا در مقطع نهایی باشند ( یعنی می توان بر این عده وقف کرد ) تا وقتی که مشغول تحصیل هستند و به صوفیه ( نیز می توان وقف کرد ) که مشغول عبادت هستند و از دنیا روی گردانند نزدیک تر این است که مشروط به نیازمند و عادل بودنشان باشد ( یعنی فقیر و عادل باشند به جهت محقق شدن معنی ای که اقتضا شده برای فضیلت ) و شرط مهم آن است که از شریعت حقه خارج نشوند . در اینکه این عده حرفه خود را ترک بکنند یا خیر محل تردید است . و احتمالا مورق کاری و خیاطی و هر کاری که در رباط انجام آن امکان پذیر است از این قانون مستثنا است . و رباط نشینی و خرقه پوشی از دست یک شیخ و یا به صورت دیگر خاصی ، شرط نیست . ( یعنی برای استفاده از اموال موقوفه لازم نیست که صوفیه و فقرا رباط نشین و خرقه پوش باشند ) . ]
و مجلسی ملا محمد باقر رضوان الله علیه در دیباچه زادالمعاد ، ص ۲ ، فرماید : و خروش صوفیان صفوت نشان به زمزمه دعای خلود دولت ابد قوامان ، با عندلیبان اغصان سدره المنتهی همداستان .
در کتاب طرائق الحقایق ( ط حروفی ، ج ۱ ، ص ۲۸۰ تا ۲۸۴ ) نامه ای را مفصل از علامه مجلسی رحمه الله علیه نقل کرده و در آن مفصلا مجلسی ، اصل تصوف صحیح را ارائه می دهد و می پذیرد ؛ و از آن بطور صریح و روشن دفاع می کند ؛ و حتی در قریب به آخر آن می فرماید : و باید دانست که آنها که تصوف را عموما نفی می کنند از بی بصیرتی ایشان است که فرق نکرده اند میان صوفیه حقه شیعه و صوفیه اهل سنت .
و از جمله بزرگان از مدرسین فلسفه و حکمت در حوزه علمیه نجف ، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین کاشف الغطاء است . محمد حسین بن رضا بن علی بن موسی بن جعفر کاشف الغطاء که میلادش ۱۲۹۴ هجریه قمریه و رحلتش ۱۳۷۲ بوده است . وی دوره هایی را از اسفار و مشاعر و عرشیه و شرح هدایه در نجف تدریس کرده است ؛ و چنانچه از بحث های او در کتاب الفردوس الاعلی ، الواحد لا یصدر منه الا الواحد ، وحدت وجود و وحدت موجود ، معاد جسمانی و عقول عشره ، استفاده می شود ، در فن فلسفه و حکمت متضلع بوده است و چنانچه از تعلیقه او در ج ۱ ، ص ۳۳ ، الدین و الاسلام برمی آید شاگرد آقا میرزا محمد باقر اصطهباناتی بوده است که او از اعاظم مدرسین فلسفه ملاصدرا در اوایل قرن چهاردهم هجری در نجف اشرف بوده است .
آقای سید محمد علی طباطبایی قاضی (ره) که تعلیقه بر کتاب الفردوس الاعلی ایشان نوشته است در مقدمه در ص «یا» گوید : « و کانت الحریه التامه فی دراسه العلوم من معقولها و منقولها و التوسع فی اقتنائها و تحصیلها علی انواعها سائده علی تلک الجامعه ( یعنی النجف الاشرف ) و فتحت طرقات سهله فی التحلیل و التحری العلمی و تنویر الافکار فی البحث التنفتب النظری و اجتمع فیها ایضا جمع من اکابر الحکماء المتشرعین و العرفاء الشامخین و المربین للنفوس بالحکمه العملیه و الدراسه العلمیه و بتخلقهم باخلاق الله و بخشیتهم فی جنب الله و ... الطریقه المثلی و الشرعه الوسطی فی بحوثهم القیمه و دروسهم العالیه و تجنبهم عن الجمود و الوقوف عن تحصیل العلوم و الرجوع الی القهقری . » [ ترجمه : در آموزش علوم چه معقول و چه منقول آزادی و وسعت کامل در تحصیل و کسب آن علوم داشت و ریاست و سیادت جامعه نجف را داشت و راه های هموار در بررسی و آزادی علمی و روشن کردن افکار در بحث و بررسی و پژوهش نظری گشوده شد . و از حکمای بزرگ و متشرعین و عرفاء عالی قدر و تربیت کنندگان نفوس به وسیله حکمت عملی و آموزش علمی در نجف جمع شدند و با اخلاق الهیشان و خشیتشان از خداوند و ... با روش نمونه و شریعت میانه ( دور از افراط و تفریط ) در بحث های باارزش و درسهای عالی و دوری کردنشان از بی تفاوتی و عدم تحرک در کسب علم و برگشتن به عقب راه ها گشوده شده است . ]
و پس از آنکه مفصلا از آقا شیخ محمد باقر اصطهباناتی و مهارت ایشان در تدریس حکمت متعالیه ذکر می کند ، [در ص «یج»] می گوید : « و ایضا کان من مشاهیر المدرسین للحکمه العالیه فی ذلک الوقت الشیخ العلامه الجامع لانواع العلوم الحاج میرزا فتح الله الشهیر به ( الشیخ الشریعه ) الاصفهانی المتوفی سنه ۱۳۳۹ ه. الذی تقلد الزعامه العامه و المرجعیه فی التقلید و الفتوی مده یسیره فی اواخر عمره الشریف - فانه عند قدومه من ایران الی العراق مجازا من علماء اصفهان سنه ۱۲۹۵ ه. کان مدرسا کبیرا فی الحکمه و الکلام و الفلسفه العالیه و المعارف الدینیه » ؛ تا آنکه گوید : « و ایضا کان من الجهابذه فی الحکمه و الفلسفه و من المدرسین فی هذه الجامعه الشیخ العلامه الحکیم : الشیخ احمد الشیرازی المتوفی ۱۳۳۲ ه. الجامع بین المعقول و المنقول ؛ و هو ایضا من اساتذه سماحه شیخنا العلامه ( یعنی الشیخ محمد الحسین کاشف الغطآء ) ادام الله ایامه . » [ ترجمه : و همچنین از مدرسین مشهور برای حکمت عالیه در آن زمان ، شیخ علامه و دارای علوم مختلفه ، حاج میرزا فتح الله مشهور به شیخ الشریعه اصفهانی بود که در سال ۱۳۳۹ هجری وفات یافت . او کسی بود که در اواخر عمرش مدت کمی زعامت و مرجعیت عموم را در تقلید و فتوا به عهده داشت . او وقتی که با اجازه علما در سال ۱۲۹۵ ه. از اصفهان ایران وارد عراق گردید ، در حکمت و کلام و فلسفه عالیه و معارف دینی مدرس بزرگی بود ... همینطور او در حکمت و فلسفه از نوادر بوده است و از مدرسین در این جامعه ( نجف ) شیخ علامه حکیم شیخ احمد شیرازی بود که در سال ۱۳۳۲ هجری وفات یافت که جامع علوم عقلی و نقلی بود و او همینطور از اساتید جناب شیخ ما علامه محمد حسین کاشف الغطا بوده است . ] تا آنکه گوید : « فلو اردنا احصاء المدرسین و الاساتذه الکبراء فی المعقول و الاخلاق و العرفان و الحدیث و الرجال و علوم القرآن فی اوائل هذا القرن لطال بنا الکلام الخ . » [ ترجمه : اگر بخواهیم مدرسین و اساتید بزرگ را در علوم عقلی و اخلاق و عرفان و حدیث و رجال و علوم قرآنی در اوایل این قرن بشماریم سخن به درازا می کشد . ]
و سپس گوید : در هر زمان جامعه نجف مرکز بحث و تحقیقات علمی و فلسفی و ذب [به تشدید باء] از حریم مقدس اسلام بوده است و لیکن برادران ما بالقطع و الیقین بدانند که از مکاید دشمنان دین از امم اجنبی این است که این جامعه را براندازند و این مرکز اسلام و تشیع را نابود کنند ؛ و به این امر موفق شدند تا کم کم مردم را در امر تقلید به غیر نجف سوق می دهند و بعد از اوایل این قرن بسیاری از علوم در نجف ضعیف شد « و فی اثر ذلک توقف جمع من الاساتذه فی هذه الجامعه عن دراسه بعض العلوم ؛ و صار هذا الامر من الجنایات التی لا یسدها شیء الا التیقظ و سد هذه الثلمه بالحریه التامه فی تحصیل العلوم بشتی انواعها . » [ ترجمه : و در اثر آن تعدادی از استادان در این جامعه از آموزش بعضی از علوم خودداری کردند و این کار از جنایاتی بشمار رفت که هیچ چیز آن را جبران نمی کند مگر بیداری . و این رخنه را فقط آزادی کامل در تحصیل علوم مختلفه پر می کند . ]
و مرحوم کاشف الغطاء در ص ۴۲ گوید : « و الظاهر بل الیقین ان اقوی المساعدات و اعد الاسباب و الموجبات للوصول الی مقاصد امناء الوحی و کلمات الانبیاء و الاوصیاء علیهم السلام انما هو فهم کلمات الحکماء المتشرعین . » [ ترجمه : ظاهرا بلکه یقینا اینطور است که قوی ترین کمک ها و مجهزترین وسایل و عوامل برای رسیدن به اهداف امنای وحی و سخنان پیامبران و اوصیا (ع) فقط فهمیدن سخنان حکمای پیرو شریعت است . ]
در کتاب زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قده در صفحه ۱۶۵ آورده است که مولی مهدی نراقی در اصفهان سی سال نزد ملا اسماعیل خاجویی تلمذ کرده است ( ملا اسماعیل خاجوئی از اعاظم حکماء و محققین بوده و در ۱۱۷۳ رحلت کرده است ) .
در کتاب تشویق السالکین که مرحوم ملا محمد تقی مجلسی (ره) درباره لزوم تصوف و سلوک نوشته است اثبات نموده است که حقیقت تصوف و تشیع یک چیز است و صوفی به معنای زاهد از دنیا و راغب به آخرت و ملتزم به تطهیر باطن است و علمای اعلام اسلام همگی صوفی بوده اند و از جمله افرادی را که نام می برد خواجه نصیرالدین طوسی و ورام کندی و سید رضی الدین علی بن طاوس و سید محمود آملی صاحب کتاب نفائس الفنون و سید حیدر آملی صاحب تفسیر بحرالابحار و ابن فهد حلی و شیخ ابن ابی جمهور احسائی و شیخ شهید مکی و شیخ بهاء الدین عاملی و قاضی نورالله شوشتری که از سلسله علیه نوربخشیه است و در کتاب مجالس المومنین به دلایل قویه اثبات می کند که جمیع مشایخ مشهور شیعه بوده اند و علامه حلی در کتاب امامت از شرح تجرید گوید : به تواتر منقول است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام سید و سرور ابدال بوده اند ؛ از همه اطراف عالم به خدمت آن حضرت علیه السلام می آمدند به جهت آموختن آداب سلوک و ریاضات و طریق زهد و ترتیب احوال و ذکر مقامات عارفین . و شیخ ابویزید بسطامی فخر می کرد به آنکه سقا بود در خانه حضرت صادق علیه السلام و شیخ معروف کرخی قدس سره العزیز شیعه خالص و دربان حضرت رضا علیه السلام بود تا از دنیا رحلت کرد .
و هم علامه حلی در کتاب منهج الکرامه در جایی که مفاخرت حضرت امیر را می شمارد می گوید : که علم طریقت منسوب است به حضرت امیرالمومنین علیه السلام و صوفیه کلهم نسبت فرقه خود را به آن حضرت می دهند .
و حاصل سخن آنکه اصل تصوف صافی نمودن باطن است از زنگ ماسوی و متخلق شدن به اخلاق الله و تحصیل کمالات روحانی و رسیدن به مقام قرب و معرفت عیانی و متابعت تامه از شریعت مصطفوی و طریقت مرتضوی علیهماالسلام چنانکه از مشایخ این طایفه کسانی بوده اند که از علوم ظاهری نیز هر یک سرآمد زمان خود بودند ؛ چنانکه از تصانیف ایشان معلوم است مثل مولانای رومی و شیخ علاء الدوله سمنانی و شیخ شهاب الدین سهروردی صاحب حکمت اشراق و شیخ محیی الدین عربی صاحب فتوحات و شیخ عبدالرزاق کاشی صاحب تاویلات و شیخ ابوحامد غزالی و شیخ روزبهان صاحب تفسیر عرائس و شیخ عطار و غیرهم .
آیت الله آقا سید شهاب الدین مرعشی نجفی در مقدمه ای که بر کتاب غوالی اللئالی نوشته اند ، در ص ۱۰ و ۱۱ گفته اند : « و اما نسبه الفلسفه الیه فغیر ضائر ایضا ؛ اذ الفلسفه علم عقلی برع فیه عده من علماء الاسلام کشیخنا المفید و الشریف المرتضی و المحقق الطوسی و العلامه الحلی و السید الداماد و الفاضل السبزواری و المولی علی النوری و المولی محمد اسماعیل الخواجوی الاصفهانی و شیخنا البهائی و السید محمد السبزواری الشهیر بمیرلوحی جد الشاب المجاهد الشهید السید مجتبی الشهیر بالنواب الصفوی و القاضی سعید القمی و المتاله السبزواری و صدرالمتالهین الشیرازی و المحدث الکاشانی و غیرهم الذین جمعوا بین العلوم النقلیه و العقلیه و هم فی اصحابنا ئآت و الوف . » [ ترجمه : اما نسبت فلسفه به او ضرری و اشکالی ندارد . چون فلسفه علم عقلی است که عده ای از علمای اسلام در آن علم به مقام عالی رسیده اند مثل : شیخ مفید و شریف رضی سید مرتضی و محقق طوسی و علامه حلی و سید داماد و فاضل سبزواری و مولی علی نوری و مولی محمد اسماعیل خواجوی اصفهانی و شیخ ما بهایی و سید محمد سبزواری مشهور به میرلوحی جد جوان مجاهد شهید سید مجتبی مشهور به نواب صفوی و قاضی سعید قمی و متاله سبزواری و ملاصدرا شیرازی و محدث کاشانی و کسان دیگری که علوم عقلیه و نقلیه را با هم دارا بودند و این افراد در میان اصحاب ما به صدها و هزاران نفر بالغ می شوند . ]
در مجله اندیشه کیهان ( شماره ۱ ، شهریور و مرداد ۱۳۴۶ در ص ۱۹ ) در ضمن مصاحبه ای از دانشمند معظم آقای سید جلال الدین آشتیانی نقل کرده است که : مرحوم حاج میرزا احمد کفایی خراسانی می گفت : من شرح اصول کافی از ملای قزوینی را دیدم . پدرم یک روز گفت : احمد بیا یک چیزی به تو بگویم . اگر مقدمات فلسفه را نخوانی ، از این روایات هیچ نمی فهمی ! (۴)
در تاریخ یعقوبی (ج ۲ ، ص ۱۰۰) در ضمن خطبه ای از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آورده است که : « طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس و انفق من مال قد اکتسب من غیر معصیه و رحم و صاحب اهل الذل و المسکنه و خالط اهل الفقه و الحکمه » [ ترجمه : خوشا به حال کسی که [پرداختن به] عیب خودش او را از عیب دیگران مشغول کند و از مالش که بدون گناه به دست آورده است در راه خدا بدهد و با مردم بیچاره همنشینی کند و با صاحبان فقه و حکمت تماس داشته باشد . ] ( و ما تمام خطبه را در ج ۱ ، مجلس ۲ ، از معادشناسی در تعلیقه ص ۴۹ از نسخه خطی آورده ایم ) .
اقوال : مطلب کسانی که می گویند : ما به علوم عقلیه و حکمت نیاز نداریم . زیرا آنچه از علوم عقلیه که در اخبار ائمه علیهم السلام وارد شده است که ما از اخبار استفاده می کنیم ؛ و آنچه که وارد نشده است ما به آن نیازی نداریم ؛ عینا مانند گفتار عمر است که به عمروعاص : حاکم از جانب خود در مصر نوشت که : « و اما الکتب التی ذکرتها فان کان فیها ما وافق کتاب الله ، ففی کتاب الله عنه غنی ؛ و ان کان فیها ما یخالف کتاب الله ، فلا حاجه الیه ؛ فتقدم باعدامها ( الغدیر ، ج ۶ ، ص ۲۹۸ و ص ۳۰۰ ) . فشرع عمرو بن العاص فی تفریقها علی حمامات الاسکندریه و احراقها فی مواقدها . » [ ترجمه : اما کتاب هایی که نام برده ای اگر در آن کتاب ها چیزی هست که موافق کتاب خداست پس در کتاب خدا از آن زیاد است و نیازی به آن نیست و اگر در آن کتب چیزی هست که مخالف کتاب خداست به آن هم نیازی نداریم پس به نابود کردن آنها اقدام کن . پس عمروعاص شروع کرد به جدا کردن آنها و حمل آنها به حمام های اسکندریه و سوزانیدن آنها . ]
این گفتار سد باب تحقیق و تدقیق و نشر علوم و فرهنگ دنیا و آخرت است ؛ و عینا همان گفتار آخر عمر است که : « حسبنا کتاب الله » . (۵) در قرآن اگر مفسری و پاسداری چون عترت نباشد ، دستاویز هر شخص جنایتکار می شود و با آیات قرآن نیز استفاده برای حکومت جائره خود می کند ؛ و در اخبار هم اگر علوم عقلیه نباشد نتیجه اش جمود بر ظواهر نظیر تشبیه و تعطیل و تجسیم و جبر و تفویض و غیرها می شود ؛ « فلا تغفل » .
و دیگر کلام مخالفین علوم عقلیه و حکمت عینا مانند کلام دیگر عمر است که به سعد بن ابی وقاص فاتح ایران نوشت که : « ان اطرحوها فی الماء . فان یکن ما فیها هدی ، فقد هدانا الله تعالی باهدی منه . و ان یکن ضلالا ، فقد کفانا الله تعالی . فطرحوها فی الماء ما وجدوا من الکتب فی فتوحات البلاد » [ ترجمه : آنها را در آب بیاندازید . چون اگر آنچه که در آن کتب هست برای هدایت باشد خداوند ما را بهتر از آن هدایت کرده است و اگر باعث گمراهی می شوند پس خدا برای ما بس است . پس در فتوحات کشورها همه کتب یافته شده را به آب ریختند . ] ( الغدیر ، ج ۶ ، ص ۳۰۱ ) و مرحوم امینی در ص ۳۰۱ و ص ۳۰۲ بیان خوبی دارد .
علم فلسفه در قرآن مجید آمده و تعبیر از آن به علم حکمت شده است . هر جا در این کتاب کریم نامی از حکمت برده می شود ، منظور علوم عقلیه و پیدا نمودن سر آفرینش و توحید حق متعال و وصول به اسرار عالم ملک و ملکوت است . در اینجا باید یکایک از این آیات بررسی شود و مورد مطالعه و تفسیر قرار گیرد .
اسلام از حکما و فلاسفه یونان که الهی بوده اند ، مدح کرده است . در روایات ایشان را به نظر تجلیل و تکریم می نگرد . در قرآن کریم سوره ای است به نام لقمان حکیم (سوره ۳۱) و در آنجا ذکر می کند که : « و لقد اتینا لقمان الحکمه ان اشکرلله و من یشکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان الله غنی حمید » (۶) (آیه ۱۲) . آنگاه شرح مفصلی از نصایح و مواعظ لقمان را به پسرش در آیات بعدی بازگو می فرماید .
ملا سید صالح خلخالی در مقدمه کتاب شرح مناقب بحرالعلوم - از ص ۶۴ تا ص ۸۱ - مطالب نفیسی در معنای فلسفه و عرفان و در سر لزوم تحصیل علوم عقلیه و عدم منافات فلسفه با علوم شرعیه و در اینکه مخالفت علماء اسلام با فلسفه اشاعره بوده اند که حسن و قبح عقلی را انکار می کرده اند ، ذکر کرده است و حقا مطالب پخته و حساب شده ای را آورده است .
و براساس بحث ایشان مخالفان فلسفه منحصر می شوند بر اخباریین که بحث از ادله عقلیه را انکار دارند نه اصولیون که بحثشان بر عقل است . معروف است که چون از شیخ مرتضی انصاری درباره مساله ای از مسائل توحید سوال شد ، در پاسخ گفت : من مرد این میدان نیستم . بروید سبزوار و از حکیم ملا هادی بپرسید .
از مفسرین و محدثین اهل تسنن آنها که اشعری مذهب اند با فلسفه مخالف اند و معتزله موافق . و این به علت آن است که اشاعره در ابحاث عقلیه فرو می مانند ، و اما معتزله و شیعه باکی از ابحاث عقلیه ندارند .
سید محمود آلوسی چون سنی اشعری مذهب است و صریحا در عبارات خود به شیخ ابوالحسن اشعری استناد می جوید ، و جد مادری وی شیخ عبدالقادر گیلانی است و به او نیز تمسک دارد ، در تفسیر روح المعانی ( جلد اول از طبع بولاق ، ص۴۹۱ ) در ضمن تفسیر آیه : « یوتی الحکمه من یشاء و من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا » ، (۷) با آنکه روایاتی را در فضیلت حکمت ذکر می کند ، مع ذلک از حکمت و فلسفه تنقید می کند ؛ و ما عین عبارت او را می آوریم : « اخرج الطبرانی عن ابی امامه قال قال رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلم : ان لقمان قال لابنه : یا بنی علیک بمجالسه العلماء و اسمع کلام الحکماء فان الله تعالی یحیی القلب المیت بنور الحکمه کما یحیی الارض المیته بوابل المطر . و اخرج البخاری و سلم عن ابن سعود رضی الله عنه تعالی قال قال رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلم : لا حسد الا فی اثنتین : رجل اتاه الله تعالی مالا و فسلطه علی هلکته فی الحق ؛ و رجل اتاه الله تعالی الحکمه فهو یقضی بها و یعلمها . و اخرج الطبرانی عن ابی موسی قال قال رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلم یبعث الله تعالی العباد یوم القیمه ثم یمیز العلماء فیقول یا معشر العلماء انی لم اضع فیکم علمی لاعذبکم اذهبوا فقد غفرت لکم . و فی روایه عن ثعلبه بن الحکم انه سبحانه یقول : انی لم اجعل علمی و حکمی فیکم الا و انا ارید ان اغفرلکم علی ما کان منکم و لا ابالی . و هذا بالنسبه الی حمله العلم المشرعی الذی جاء به حکیم الانبیاء و نبی الحکماء حضره خاتم الرساله و محدد جهات العداله و البساله صلی الله علیه (و آله) و سلم لا ما ذهب الیه جالینوس و ذیمقراطیس و افلاطون و ارسطاطالیس و من مشی علی آثارهم ؛ و اعتکف فی رواق افکار هم فان الجهل اولی بکثیر من ما ذهبوا الیه و اسلم بمراتب مما عولوا علیه حتی ان کثیرا من العلماء نهوا عن النظر فی کتبهم و استدلوا علی ذلک بما اخرجه الامام احمد و ابو یعلی من حدیث جابر ان عمر استاذن رسول الله فی جوامع کتبها من التوراه فلیقراها و یزدادبها علما الی علمه ؛ فغضب و لم یاذن له و قال : لو کان موسی حیا لما وسعه الا اتباعی . و فی روایه یکفیکم کتاب الله تعالی . و وجه الاستدلال انه صلی الله تعالی علیه (و آله) و سلم لم هج استعمال الکتاب الذی جاء به موسی هدی و نورا فی وقت کانت فیه انوار النبوه ساطعه و سحائب الشبه و الشکوک بالرجوع الیه منقشعه ؛ فکیف یباح الاشتغال بما وضعه المتخبطون من فلاسفه الیونان افکا و زورا فی وقت کثرت فیه الظنون و عظمت فیه الاوهام و عاد الاسلام فیه غریبا و فی کتاب الله تعالی غنی عما سواه کما لا یخفی علی من میز القشر من اللباب و الخطاء من الصواب انتهی . »
[ ترجمه : طبرانی از ابی امامه نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود : لقمان به پسرش گفت : ای فرزند عزیزم حتما با دانشمندان همنشین باش و به سخنان حکما گوش فراده . چون خداوند متعال دل های مرده را با نور حکمت زنده می کند همچنانکه ریزش باران ها زمین های مرده را زنده می کند . و بخاری از ابن مسعود و او از رسول خدا (ص) نقل کرده است که : حسدی نیست مگر در مورد دو بخش : ۱- در مورد مردی که خداوند ثروتی به او داده و به او قدرت داده که آن را در راه حق هزینه کند . ۲- و درباره مردی که خداوند به او حکمت داده است که با آن قضاوت می کند و آن را به دیگران می آموزد . طبرانی از ابوموسی و او از رسول خدا (ص) نقل کرده است که : خداوند در روز قیامت بندگان را برمی انگیزد آنگاه علما را از میان آنان جدا می کند پس می گوید : ای گروه علما من علم خود را در اختیار شما قرار نداده ام که شما را عذاب کنم ، بروید من شما را بخشیده ام . و در روایت دیگر از ثعلبه بن الحکم آمده است که خداوند سبحان می فرماید : من علمم و حکمتم را در شما قرار ندادم مگر اینکه خواستم شما را ببخشم از آنچه که از شما هست و باکی برای من نیست . این نسبت به حاملین علم و مجریان شریعت است که آن را حکیم پیامبران و پیامبر حکیمان یعنی حضرت خاتم الرساله و آورنده ضوابط عدالت و آزادی است گفته که : درود خداوند بر او باد . نه آنچه که جالینوس و ذیمقراطیس و افلاطون و ارسطو و پیروانشان به سوی آن رفته اند و در زیر طاق افکار آنان به اعتکاف نشسته اند . به راستی جهل و نادانی سزاوارتر است از آنچه که به سویش رفتند و سالم تر است از آنچه که به آن تکیه کردند و روی آوردند و حتی بیشتر علما از نگاه کردن به کتب آنان نهی کرده اند و در این باره استدلال کرده اند به آنچه که امام احمد و ابویعلی از حدیث جابر نقل کرده است : عمر از حضرت رسول (ص) اجازه خواست که مطالبی را که از تورات نوشته بود بخواند و به آن وسیله به علمش بیفزاید . آن حضرت خشمگین شد و اجازه نداد و فرمود : اگر موسی زنده بود هیچ چیز او را وسعت نمی داد مگر پیروی از من و در روایت دیگر آمده است که کتاب خدا برای شما بس است . وجه استدلال در فرمایش حضرت رسول (ص) این است که : آن حضرت مناسب ندید به کار گرفتن کتابی که موسی آن را آورده است به عنوان هدایت و روشنایی در دورانی که نورهای نبوت ، درخشانند و ابرهای شک و تردید در مقابل آنها از هم گسیخته و دور می شوند . پس چگونه جایز است اشتغال به چیزی که فلاسفه خطاکار یونانی از روی دروغ و زور آن را وضع کرده اند در زمانی که ظن و گمان در آن بیشتر بوده و توهمات در آن زمان بزرگ بوده و اسلام آمد درحالی که غریب بود و در کتاب خداوند ( قرآن ) بی نیازی و غنی نسبت به ماسوی الله موجود است برای کسانی که مغز را از پوست تشخیص می دهند و درست را از نادرست جدا می کنند . ]
پاورقی :
منبع :
عرفان ایران مجموعه مقالات (۲۷ - ۲۸) / گردآوری و تدوین مصطفی آزمایش .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۸۵ / صص ۳۶ - ۴۹برچسبها: دفاعیه ها
<< Home