عرفان ، تصوف : برخی کلمات بزرگان سلسله (۲) / جناب سلطانعلیشاه
فلاسفه می گویند : کلام صفت متکلم است ؛ یعنی از عواطف درونی و حالات گوینده ، حکایت می کند و به اصطلاح عرفا ، کلام عبارت از ظهور و تجلی متکلم است در لباس صورت ، و همان نسبتی را که موجودات به حق تعالی دارند کلام نیز نسبت به متکلم دارد ؛ از این رو گفته اند که موجودات ، کلام حق می باشند و به سوی او دلالت می کنند ، و همانطور که کلام به متکلم قیام دارد و دارای وجود ربطی است موجودات نیز نسبت به حق تعالی همین نسبت را دارند .
مثل معروف است : کلامی که از دل خیزد در دل جای گیرد ، یعنی چون از روی حقیقت گفته شده بی تاثیر نمی ماند ؛ از این رو کلمات بزرگان که با حقیقت توام است بیشتر تاثیر می کند و چون نمایش حالات آنان می باشد جذابیت آن بیش از سایر کلام ها ست ، و هرچه گوینده کامل تر باشد کلام هم بزرگتر است ؛ چنانکه کلمات حضرت امیرالمومنین علی (ع) در جذابیت و تاثیر و فصاحت از سایر سخنگویان بهتر و « دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق » می باشد و کلمات سایر ائمه هدی (ع) نیز از جهت تاثیر در مستمع ، نظیر کلمات علی (ع) است .
عرفا و بزرگان هم به نسبت کمالات خود دارای تاثیر کلام می باشند ، مانند « کلمات قصار باباطاهر » که معلوم است از قلبی آگاه بر زبان شخصی بینا تراوش نموده است . کلمات جناب حاج ملا سلطانمحمد [ سلطانعلیشاه ] نیز همین تاثیر را در مرتبه خود دارد و چون تمام کلمات که از آنجناب به ظهور رسیده ، زیاد است و ضبط هم ننموده اند به اختصار و ذکر چند کلمه اکتفا می کنیم .
۲. آقای شیخ اسدالله [ ایزد گشسب ] (۲) در کتاب « بدایع الآثار » که در سوانح عمری خود نوشته اند در شرح حال آنجناب می نویسد که آنجناب چنان امهات مطالب ذوقیه و دقایق سلوک را بیان نمودی که محتاج به برهان و شاهد نبود ، « بل کان کدعوی الشیء ببینه و برهان و کقضایا قیاساتها معها » . در غالب مطالب چه امور سیاسیه و چه عقلیه و چه ذوقیه ، خبری به نحو تصریح یا تلویح که دلالت بر مقصود داشته باشد ، می فرمود . و نقل می کند که وقتی حضورش عرض نمودم که در حین ذکر ، حروف ذکر را بسیار بزرگ می بینم که گویا عالم را فراگرفته ، فرمود : « کل حرف فی اللوح اعظم من جبل قاف » (۳)
۳. آقای احمد فریدونی (۴) نقل کند که آنجناب روزی در مجلس درس فرمود : ما خیال می کنیم کارها به اختیار ماست ، نه ، به اختیار ما نیست حتی حرکات جزئی هم به اختیار ما نیست ، به اختیار جان است و جان به اختیار جانان است .
۴. حاج محمد علی اصفهانی معنی « غالی » را از ایشان سوال نموده ، در جواب فرموده بود : غالی کسی است که زیاده از اندازه حال خود را بگوید . آقای حاج نایب الصدر نیز در کتاب « طرائق » در ذکر سلسله نصیریه و غلات ، این کلام را به نام « بعضی اساتید » نقل نموده ، ولی مقصود همان جناب [ سلطانعلیشاه ] است .
۵. مرحوم آقا عبدالغفار اصفهانی در مجموعه (۵) خود نقل کند که آنجناب فرمود : مقصود از « اطیعوا الله » نه تنها نماز خواندن است بلکه رفع خودی و انانیت است .
۶. و نیز نقل کند که می فرمود : عسل فروشی نشسته ، مشغول عسل فروشی بود . کسی به او رسید ، گفت : به هیچ می فروشی ؟ او تعجب کرد و گفت : چگونه به هیچ می فروشم ؟ آوازی شنید که ما طالب هیچیم ، بیا به جانب ما ، هیچ را به ما بفروش .
۷. و نیز نقل کند که روزی حضورش عرض کردم : « ظهور نیستی از چیست ؟ جواب فرمود : از ظهور هستی است . » یعنی موقعی که حقیقت مطلق ظاهر شود انانیت و خودی هر چیزی ، نیست می شود .
۸. آقای حاج ملا عبدالله صدر نقل کند که می فرمود : « ما آتشیم نزدیک ما نیایید که می سوزید . » مقصود آن است که هرکه میل نزدیک شدن داشته باشد باید حاضر به سختی ها و مشقت ها شود .
۹. و نیز نقل کند که فرمود : جناب آقای سعادتعلیشاه فرمود اگر کسی با ما مشورت کند که داخل در فقر و تصوف شود ، می گوییم داخل نشو ، و خیانت هم نکردیم . منظور آن است که راه فقر ، راهی است خطرناک و عبور از آن برای هر کسی دشوار است .
۱۰. و نیز از آنجناب نقل کند که فرمود : شخص فقیر (۶) هنگام معصیت از جنبه معنی برای بزرگ و مراد خود به دو صورت دیده می شود ؛ یا به صورت کسی که آلت قتاله در دست گرفته که صاحب خود را بکشد ، یا به صورت فرزند عزیزی که جلوی پدر در حال جان کندن باشد .
۱۱. آقای ایزدگشست نقل کنند که روزی آقای حاج شیخ عبدالله حایری [ رحمتعلیشاه ] حضور آنجناب این شعر مولوی را خواند :
لاف زنم لاف که تو راست کنی لاف مرا / ناز کنم ناز که من در نظرت معتبرم (۷)
آنجناب فرمود : از مولوی ناز را هم می خرند .
۱۲. روزی کسی حضور آنجناب این شعر را خواند :
۲. و از کلمات حکمت آیات اوست که : « اقل درجه انصاف آن است که انسان خوبی و بدی خود را از خود بیند و از غیر را از غیر ، و مقام اعلای انصاف آن است که بدی غیر را هم از خود ببیند ؛ و نبی ختمی مرتبت (ص) چون همه گناهان امت را از خود ملاحظه می فرمود ، « لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر » (۱۱) به او نسبت داده شده و تفسیر شده : « ای من ذنب امتک » (۱۲) .
۳. و از کلمات اوست : « مومن تشفی نکند و انتقام نکشد مگر به فضیحت و رسوایی خود » .
۴. و نیز فرموده است : « خداوند پیش نیاورد برای مومن مگر آنچه خیر و صلاح اوست . »
۵. و هم آنجناب فرمود : « بر جور و اذیت دشمنان باید صبر نمود که ؛ « و لتسمعن من الذین اوتوا الکتاب ... اذی کثرا » (۱۳) ، هر کفشی که بر سر شما زنند ، کشفی برای شما رخ می دهد » .
۶. جده نگارنده [ جناب رضاعلیشاه ] ، صبیه آنجناب ، نقل کنند که می فرمود : « کسی که به شما آزار رساند یا چیزی از شما بدزدد او را نفرین نکنید بلکه احسان کنید و درباره او دعا کنید ؛ زیرا ممکن است شما بر اثر خلافی ، مستحق مجازات شده و خدا او را مامور تربیت شما نموده باشد » .
۷. و نیز از کلمات او نقل کند که : « برای بدکردار ، همان بدی او بس است ؛ دیگران باید او را دعا کنند نه آنکه نفرین نمایند یا انتقام کشند » .
۸. و نیز نقل کند که بارها به ما می فرمود : « نسبت به خادم و خادمه که زیر دست شماست محبت کنید ؛ زیرا او برای لقمه نانی خود را زیر دست شما قرار داده و روا نیست که او را دشنام دهید و بد بگویید » .
۹. و نیز نقل کند که موقعی که نسبت به من متغیر می شد و تندی می نمود ، می فرمود : « اگر می دانستی که این تندی و بد گفتن من نسبت به تو چقدر برای تو خوب است ، و برای تو مانند جواهر می باشد ، آرزو می کردی که من با تو تندی کنم » .
۱۱. حاج شیخ محمد صالحی منشادی که از فقرای نیک و با محبت است (۱۴) نقل کرد که روزی کسی به روی پای آنجناب افتاده و پا را بوسید ، ایشان متغیر شده فرمود : « برای امر دنیا پای مرا مبوسید . » آنگاه می فرمود : « دنیا را نخواهید تا پیش پایتان بریزند » .
۲. آقای شیخ تقی مصلحی که از دراویش با محبت تهران است (۱۷) و چندین نفر دیگر بطور تواتر نقل کنند که آنجناب در مجلس درس فرمود : « خداوند بنای بزرگی در نظر دارد . » اتفاقا پس از آن بیان تغییرات شگرفی در ایران و دیگر کشورها رخ داد .
۳. در « صالحیه » (۱۸) است که از آنجناب درباره گذاشتن و زدن شارب سوال شده بود ؟ در جواب فرمود : « دینی را به مویی نبسته اند » . (۱۹)
۴. آقای حاج صدر نقل کند که روزی در مجلس درس فرمود : « زمینی که استعداد صد من گندم دارد اگر به واسطه بی مراقبتی شخص ، نود من گندم داشته باشد متصدی آن نزد خداوند مواخذ و مسوول است . » این کلام دلالت بر مراقبت تام آن جناب نسبت به امور کشاورزی می نماید .
۵. آقای سرهنگ سراج از آنجناب نقل کند که در مذمت تریاک فرمود : « برای شرابخوار امید نجات هست ولی برای تریاکی کمتر است . »
۶. و نیز نقل کند که فرمود : « ما حاضریم که با سگ هم کاسه باشیم و با تریاکی ، نه » .
۲. حاج ملا عبدالله صدر الاشراف نقل کنند که روز جمعه آخر عمر خود در مجلس فرمود : « درخت وقتی پیر شد ، سرش را که بردارند دوباره بهتر جوش می کند » .
مثل معروف است : کلامی که از دل خیزد در دل جای گیرد ، یعنی چون از روی حقیقت گفته شده بی تاثیر نمی ماند ؛ از این رو کلمات بزرگان که با حقیقت توام است بیشتر تاثیر می کند و چون نمایش حالات آنان می باشد جذابیت آن بیش از سایر کلام ها ست ، و هرچه گوینده کامل تر باشد کلام هم بزرگتر است ؛ چنانکه کلمات حضرت امیرالمومنین علی (ع) در جذابیت و تاثیر و فصاحت از سایر سخنگویان بهتر و « دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق » می باشد و کلمات سایر ائمه هدی (ع) نیز از جهت تاثیر در مستمع ، نظیر کلمات علی (ع) است .
عرفا و بزرگان هم به نسبت کمالات خود دارای تاثیر کلام می باشند ، مانند « کلمات قصار باباطاهر » که معلوم است از قلبی آگاه بر زبان شخصی بینا تراوش نموده است . کلمات جناب حاج ملا سلطانمحمد [ سلطانعلیشاه ] نیز همین تاثیر را در مرتبه خود دارد و چون تمام کلمات که از آنجناب به ظهور رسیده ، زیاد است و ضبط هم ننموده اند به اختصار و ذکر چند کلمه اکتفا می کنیم .
کلمات عرفانی
۱. آنجناب اتصال ولایتی و بیعت یا اثری را که از بیعت در بیعت کننده پیدا می شود به « پیوند » تعبیر نموده و « پیوند ولایت » می نامید و همین عبارت را در کتب خود نیز اصطلاح نموده است ؛ ولی قبل از آنجناب این اصطلاح در میان عرفا و بزرگان نبوده و به تعبیرات دیگر یاد شده است ، چنانکه در زبان عیسی (ع) به « تعمید » تعبیر شده و در اصطلاح بزرگان اسلام « بیعت خاصه » و در زبان ائمه (ع) به « محبت علی (ع) » نامیده شده است و در قرآن هم به نام « امانت » ذکر شده ، عرفا هم اصطلاحات مختلفی دارند از جمله مولوی فرماید :مریم دل نشود حامله ز انفاس مسیح / تا امانت ز نهانی به نهانی نرسد (۱)
آنجناب هم ، پیوند ولایت اصطلاح فرموده ؛ زیرا همانطور که پیوند ، میوه را اصلاح و درخت را تنومند و قوی می کند و ممکن نیست درختی بدون پیوند ، قوی و دارای میوه نیکو گردد ، نفس انسان هم شبیه به درختی است که تا به ولایت اتصال نیابد اصلاح نمی شود و نتیجه مطلوبه را نمی دهد و چون این پیوند به توسط باغبان الهی که مربی است به او رسید و تحت تربیت واقع شد ، رشد و نمو نموده میوه نیکو می دهد و البته این قبیل امور اشکالی ندارد و بدعت یا خلاف شرع نیست ، چون اصطلاح است : « و لا مشاحه فی الاصطلاح » .۲. آقای شیخ اسدالله [ ایزد گشسب ] (۲) در کتاب « بدایع الآثار » که در سوانح عمری خود نوشته اند در شرح حال آنجناب می نویسد که آنجناب چنان امهات مطالب ذوقیه و دقایق سلوک را بیان نمودی که محتاج به برهان و شاهد نبود ، « بل کان کدعوی الشیء ببینه و برهان و کقضایا قیاساتها معها » . در غالب مطالب چه امور سیاسیه و چه عقلیه و چه ذوقیه ، خبری به نحو تصریح یا تلویح که دلالت بر مقصود داشته باشد ، می فرمود . و نقل می کند که وقتی حضورش عرض نمودم که در حین ذکر ، حروف ذکر را بسیار بزرگ می بینم که گویا عالم را فراگرفته ، فرمود : « کل حرف فی اللوح اعظم من جبل قاف » (۳)
۳. آقای احمد فریدونی (۴) نقل کند که آنجناب روزی در مجلس درس فرمود : ما خیال می کنیم کارها به اختیار ماست ، نه ، به اختیار ما نیست حتی حرکات جزئی هم به اختیار ما نیست ، به اختیار جان است و جان به اختیار جانان است .
۴. حاج محمد علی اصفهانی معنی « غالی » را از ایشان سوال نموده ، در جواب فرموده بود : غالی کسی است که زیاده از اندازه حال خود را بگوید . آقای حاج نایب الصدر نیز در کتاب « طرائق » در ذکر سلسله نصیریه و غلات ، این کلام را به نام « بعضی اساتید » نقل نموده ، ولی مقصود همان جناب [ سلطانعلیشاه ] است .
۵. مرحوم آقا عبدالغفار اصفهانی در مجموعه (۵) خود نقل کند که آنجناب فرمود : مقصود از « اطیعوا الله » نه تنها نماز خواندن است بلکه رفع خودی و انانیت است .
۶. و نیز نقل کند که می فرمود : عسل فروشی نشسته ، مشغول عسل فروشی بود . کسی به او رسید ، گفت : به هیچ می فروشی ؟ او تعجب کرد و گفت : چگونه به هیچ می فروشم ؟ آوازی شنید که ما طالب هیچیم ، بیا به جانب ما ، هیچ را به ما بفروش .
۷. و نیز نقل کند که روزی حضورش عرض کردم : « ظهور نیستی از چیست ؟ جواب فرمود : از ظهور هستی است . » یعنی موقعی که حقیقت مطلق ظاهر شود انانیت و خودی هر چیزی ، نیست می شود .
۸. آقای حاج ملا عبدالله صدر نقل کند که می فرمود : « ما آتشیم نزدیک ما نیایید که می سوزید . » مقصود آن است که هرکه میل نزدیک شدن داشته باشد باید حاضر به سختی ها و مشقت ها شود .
۹. و نیز نقل کند که فرمود : جناب آقای سعادتعلیشاه فرمود اگر کسی با ما مشورت کند که داخل در فقر و تصوف شود ، می گوییم داخل نشو ، و خیانت هم نکردیم . منظور آن است که راه فقر ، راهی است خطرناک و عبور از آن برای هر کسی دشوار است .
۱۰. و نیز از آنجناب نقل کند که فرمود : شخص فقیر (۶) هنگام معصیت از جنبه معنی برای بزرگ و مراد خود به دو صورت دیده می شود ؛ یا به صورت کسی که آلت قتاله در دست گرفته که صاحب خود را بکشد ، یا به صورت فرزند عزیزی که جلوی پدر در حال جان کندن باشد .
۱۱. آقای ایزدگشست نقل کنند که روزی آقای حاج شیخ عبدالله حایری [ رحمتعلیشاه ] حضور آنجناب این شعر مولوی را خواند :
لاف زنم لاف که تو راست کنی لاف مرا / ناز کنم ناز که من در نظرت معتبرم (۷)
آنجناب فرمود : از مولوی ناز را هم می خرند .
۱۲. روزی کسی حضور آنجناب این شعر را خواند :
چون رسی به طور سینا ارنی مگو و بگذر / که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
آنجناب فورا فرمود :چو رسی به طور سینا ارنی بگو و مگذر / که بیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
۱۳. از آنجناب سوال شد که مقام مولوی بلندتر است یا مقام حافظ ؟ فرمود : خود آن دو در اشعار خود تصریح نموده اند که حافظ گفته :الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
ولی مولوی گوید :عشق از اول سرکش و خونی بود / تا گریز هرکه بیرونی بود (۸)
که معلوم می شود آخر مقام حافظ ، اول مقام مولوی بوده و مولوی قسمت آسان عشق را اصلا جزو عشق نشمرده است .کلمات اخلاقی
۱. آقای ایزدگشسب در « بدایع الآثار » می نویسد : و از سخنان بلند اوست که مفاد آیه شریفه « من اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم » (۹) ، برای ناقصین است و عفو و مدارات هم خالی از نفاق نیست باید به رفق و صفح (۱۰) که تطهیر دل است با خلق رفتار کرد و مواظب بود که بغض فی الله بر حب فی الله غلبه نکند .۲. و از کلمات حکمت آیات اوست که : « اقل درجه انصاف آن است که انسان خوبی و بدی خود را از خود بیند و از غیر را از غیر ، و مقام اعلای انصاف آن است که بدی غیر را هم از خود ببیند ؛ و نبی ختمی مرتبت (ص) چون همه گناهان امت را از خود ملاحظه می فرمود ، « لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر » (۱۱) به او نسبت داده شده و تفسیر شده : « ای من ذنب امتک » (۱۲) .
۳. و از کلمات اوست : « مومن تشفی نکند و انتقام نکشد مگر به فضیحت و رسوایی خود » .
۴. و نیز فرموده است : « خداوند پیش نیاورد برای مومن مگر آنچه خیر و صلاح اوست . »
۵. و هم آنجناب فرمود : « بر جور و اذیت دشمنان باید صبر نمود که ؛ « و لتسمعن من الذین اوتوا الکتاب ... اذی کثرا » (۱۳) ، هر کفشی که بر سر شما زنند ، کشفی برای شما رخ می دهد » .
۶. جده نگارنده [ جناب رضاعلیشاه ] ، صبیه آنجناب ، نقل کنند که می فرمود : « کسی که به شما آزار رساند یا چیزی از شما بدزدد او را نفرین نکنید بلکه احسان کنید و درباره او دعا کنید ؛ زیرا ممکن است شما بر اثر خلافی ، مستحق مجازات شده و خدا او را مامور تربیت شما نموده باشد » .
۷. و نیز از کلمات او نقل کند که : « برای بدکردار ، همان بدی او بس است ؛ دیگران باید او را دعا کنند نه آنکه نفرین نمایند یا انتقام کشند » .
۸. و نیز نقل کند که بارها به ما می فرمود : « نسبت به خادم و خادمه که زیر دست شماست محبت کنید ؛ زیرا او برای لقمه نانی خود را زیر دست شما قرار داده و روا نیست که او را دشنام دهید و بد بگویید » .
۹. و نیز نقل کند که موقعی که نسبت به من متغیر می شد و تندی می نمود ، می فرمود : « اگر می دانستی که این تندی و بد گفتن من نسبت به تو چقدر برای تو خوب است ، و برای تو مانند جواهر می باشد ، آرزو می کردی که من با تو تندی کنم » .
من کلام تلخ می گویم تو را / تا ز تلخی ها فرو شویم تو را
۱۰. و نیز نقل کند که فرمود : « آنچه از خدا درباره خویش امیدوارید ، خود نیز همان قسم نسبت به زیردستان رفتار کنید » .۱۱. حاج شیخ محمد صالحی منشادی که از فقرای نیک و با محبت است (۱۴) نقل کرد که روزی کسی به روی پای آنجناب افتاده و پا را بوسید ، ایشان متغیر شده فرمود : « برای امر دنیا پای مرا مبوسید . » آنگاه می فرمود : « دنیا را نخواهید تا پیش پایتان بریزند » .
کلمات علمی
آقای ایزدگشسب در « بدایع الآثار » می نویسد که روزی در این مساله طبیعیه که آیا اول عضو مخلوق در بدن چیست ؟ دماغ است ؟ کما علیه بقراط ؛ او القلب ؟ کما علیه المشرحون ؛ او الکبد ؟ کما علی محمد بن زکریای رازی (۱۵) . تحقیق مطلب را سوال نمودم ، بدیهه فرمود : « ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا » (۱۶) . منظور آن است که قلب که حکم کعبه را در کشور تن دارد اول عضو و اشرف اعضای بدن انسان است .کلمات اجتماعی
۱. آقای احمد فریدونی نقل کنند که آنجناب مکرر می فرمود : « فقیر نباید به این خیال باشد که در منزل بنشیند و دست از کار بکشد ، بلکه باید کار کند و حرکت مذبوح داشته باشد . » آقای فریدونی گفتند : در آن موقع من با خود فکر کردم که مقصود از حرکت مذبوح چیست ؟ هنوز در این اندیشه بودم که ناگاه فرمود : « حرکت مذبوح این است که زمین حاضر و آب حاضر و تخم حاضر و گاو حاضر ، تو باید شیار کنی و تخم بپاشی و آب بدهی بقیه را از خدا بدانی » .۲. آقای شیخ تقی مصلحی که از دراویش با محبت تهران است (۱۷) و چندین نفر دیگر بطور تواتر نقل کنند که آنجناب در مجلس درس فرمود : « خداوند بنای بزرگی در نظر دارد . » اتفاقا پس از آن بیان تغییرات شگرفی در ایران و دیگر کشورها رخ داد .
۳. در « صالحیه » (۱۸) است که از آنجناب درباره گذاشتن و زدن شارب سوال شده بود ؟ در جواب فرمود : « دینی را به مویی نبسته اند » . (۱۹)
۴. آقای حاج صدر نقل کند که روزی در مجلس درس فرمود : « زمینی که استعداد صد من گندم دارد اگر به واسطه بی مراقبتی شخص ، نود من گندم داشته باشد متصدی آن نزد خداوند مواخذ و مسوول است . » این کلام دلالت بر مراقبت تام آن جناب نسبت به امور کشاورزی می نماید .
۵. آقای سرهنگ سراج از آنجناب نقل کند که در مذمت تریاک فرمود : « برای شرابخوار امید نجات هست ولی برای تریاکی کمتر است . »
۶. و نیز نقل کند که فرمود : « ما حاضریم که با سگ هم کاسه باشیم و با تریاکی ، نه » .
کلمات اخلاقی مثلی
۱. آقای شیخ علی بشرویه ، پدر آقای بدیع الزمان فروزانفر ، نقل کردند : موقعی که در مشهد تحصیل می کردم و در مدرسه حجره داشتم ، آن جناب به مشهد مشرف شدند . من برای دیدن ایشان رفتم ، چون مراجعت کردم طلاب در مدرسه مرا اذیت کردند و زدند که چرا از ایشان دیدن نموده ام ؟! دفعه بعد که خدمتشان رفتم ، فرمودند : « پنبه نزده هم خوب نیست » .۲. حاج ملا عبدالله صدر الاشراف نقل کنند که روز جمعه آخر عمر خود در مجلس فرمود : « درخت وقتی پیر شد ، سرش را که بردارند دوباره بهتر جوش می کند » .
پاورقی :
منبع :
نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم / تالیف حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۸۴ / صص ۲۴۷ – ۲۵۴ : « بعضی کلمات آنجناب »برچسبها: عرفان ، تصوف
<< Home