معرفی منابع : تالیفات جناب سلطانعلیشاه / سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه
تالیفات علمی و ادبی
آنجناب در اوقات تحصیل حاشیه هایی بر کتاب های مختلف در تمام علوم که تحصیل می نمود ، نوشت و کتاب های متعدد نیز در علوم مختلفه تالیف نمود و در هر علمی تحقیقات عمیقه به جای آورد ، بطوری که در میان اقران و همگنان خود به فضل و دانش مشهور گردید و حتی دانشمندان نیز از قریحه سرشار و افکار آبکار (۱) جنابش به شگفت اندر بودند ؛ از جمله بر کتاب « تهذیب المنطق » ملا سعد تفتازانی که از کتب مختصر مهم منطق است حواشی نوشته و آن را « تذهیب التهذیب » نام گذارد که دارای بسی نکات و رموز ادبی و منطقی و فلسفی است و فهمیدن آن برای همه کس آسان نیست ، و کمتر کسی است که خود بتواند به تمام نکات آن آگاه شود بلکه حکما و دانشمندان نیز باید برای درک مطالب آن دقت و تعمق زیاد بنمایند ، از این رو خواندن و مطالعه آن برای مبتدیان چندان مفید نیست .
جناب حاج ملا علی [ نورعلیشاه ] فرزند آنجناب نیز شرحی به همین نام بر کتاب « تهذیب » (۲) نوشته که دارای سلاست و فصاحت است ولی به پایه تالیف پدر بزرگوارش از حیث تحقیق نمی رسد .
دیگر از کتب تالیفی آنجناب کتاب « وجیزه » در علم نحو است که مانند نام آن وجیز و مختصر ، ولی تمام مطالب و فصول نحو و رموز ادبی این علم در آن جمع است و می توانیم بگوییم از بهترین کتبی است که در این علم نوشته شده است .
آنجناب کتبی را هم که تحصیل می کرد غالبا به خط خود نوشته و در بیشتر آنها حواشی مختصری از جنابش موجود است از جمله حاشیه هایی بر « اسفار » ملاصدرا نوشته که خیلی مورد استفاده است .
تالیفات عرفانی آنجناب
آنجناب پس از ورود در سلسله فقر و تصوف به مضمون :
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
از تالیفات و مطالعات که ابتدا جنبه اصالت برای آنها فرض می کرد منصرف گردید و فهمید که خود آنها بالذات رساننده به مقصود نیستند ، و تا زمان حیات پیر بزرگوار هیچ تالیفی نفرمود و همواره به مطالعه دفتر دل اشتغال داشت و مولوی وار اوراق علم ظاهر را شسته و به دنبال شمس خود روان بود . از شور عشق و شوق و فرط بندگی و فانی شدن در حضرت پیر به ظواهر کمتر می پرداخت و همه وقت یا در خدمت پیر بود یا در بین راه و عازم زیارت و یا آنکه در وطن ، دل را به یاد معشوق خوش می داشت .که علم عشق در دفتر نباشد
چون جناب سعادتعلیشاه رحلت فرمود و امر ارشاد و دستگیری که رشته اجازه آن در زمان غیبت امام غایب (عج) مضبوطا و متصلا به آن حضرت می رسد ، به آنجناب منتقل گردید و به سلطنت فقر نائل شد دارای سعه روحی شده ، جمع بین ظاهر و باطن و صورت و معنی کرد :
جمع صورت با چنین معنی ژرف
نیست ممکن جز ز سلطان شگرف (۳)
درباره آنجناب صدق کرد .نیست ممکن جز ز سلطان شگرف (۳)
به کارهای کشاورزی و رسیدگی به امور مردم ، بیشتر از پیش توجه فرمود و عصرها در مدرسه به تدریس اشتغال ورزید و جمعی طلاب از دهات اطراف گناباد بلکه از خارج گناباد برای استفاده علمی در محضر درس او حاضر شده و علوم متداولشان را تحصیل می نمودند حتی یک عده از طلاب هم در مدرسه بیدخت منزل داشتند .
در آن اوقات برای راهنمایی مردم و گوشزد کردن حقایق عرفان و سلوک و نکات تشیع و تصوف شروع به تالیف و تصنیف نمود و تمام تالیفات آنجناب عرفانی بود . کتاب هایی هم که در شرح و تفسیر اخبار می نوشت باز به زبان عرفان بود ، چه عرفان در تمام کلمات بزرگان حکم فرماست و هر چه از مصادر عصمت و زبان ائمه اطهار (ع) رسیده چون از زبان و دل شناسا و آگاه آنان صادر شده دارای روح عرفان است و تفسیر عرفانی آن ، تفسیر به رای نیست بلکه شرح اسرار و رموز آن اخبار است و هر چند که کلمات بزرگان نیز مانند آیات قرآن دارای چند بطن و جامع مراتب ظاهر و باطن است ولی روح آن ، همان لطایف و حقایق عرفانی است که فهمش ویژه انبیا و اولیا می باشد ؛ و نظر به عشق و بندگی کاملی که آنجناب نسبت به مقام پیر بزرگوار داشت بیشتر کتاب های خود را به نام راهنمای خویش قرار داد ، چنانکه جناب ملا محمد تقی مظفرعلیشاه کرمانی نیز به نام مرشد خود مشتاقعلیشاه دیوان اشعاری گفت و به « دیوان مشتاق » موسوم گردانید و هم چنین مولانا جلال الدین رومی که شیفته شمس الدین بود تمام غزلیات خود را به نام او ختم نمود و دیوان اشعارش که مهم ترین دیوان های عرفانی از حیث معنی و عده غزلیات است به نام « دیوان شمس » معروف گردید ، چنانکه بین خود جناب سعادتعلیشاه و مشتاق و شمس هم تشابه حالات موجود بود ، پس می توانیم جناب حاج ملا سلطانمحمد [ سلطانعلیشاه ] را مولوی سوم بنامیم هر چند که از جهاتی تقدم بر مولوی و مظفرعلیشاه دارد ، چنانکه گفته شده :
و انی و ان کنت ابن آدم صوره
فلی فیه معنی شاهد بابوتی
گر به صورت من ز آدم زاده ام
هم به معنی جد جد افتاده ام (۴)
جناب مظفرعلیشاه در وصف مولی علی علیه السلام فرماید :فلی فیه معنی شاهد بابوتی
گر به صورت من ز آدم زاده ام
هم به معنی جد جد افتاده ام (۴)
یوسف اول است این یوسف
یوسف مصر یوسف ثانی
یوسف مصر یوسف ثانی
سعادتنامه
اولین کتابی که پس از رحلت جناب سعادتعلیشاه تالیف نمود کتاب « سعادتنامه » است . این کتاب بالنسبه مختصر ولی دارای مطالب و تحقیقات زیادی است که فهم آنها محتاج به دانستن علوم عقلی و نقلی است . موضوع این کتاب علم و شرافت آن و آنچه بدان مربوط است ، می باشد . طرز جمله بندی کتاب به اسلوب زبان فارسی معمول [ صد و بیست و سه ] سال پیش است ولی در عین حال خیلی فصیح و با نهایت سادگی می باشد و چون در آن زمان دستور زبان فارسی و صرف و نحو آن معمول نبوده و در تقدیم و تاخیر کلمات مانند فاعل و مفعول تقیدی نداشتند در این کتاب نیز رعایت این امور نشده و به طور معمول آن زمان تدوین گردیده ، لیکن چون با کتاب های فارسی آن دوره مقایسه کنیم بر فصاحت صاحبش دلالت می کند .
این کتاب در سال ۱۳۰۴ قمری که یک سال پیش از سفر مکه آنجناب است نوشته شده ولی در خود کتاب تاریخ تالیف ، مذکور نیست زیرا کمتر معمول بوده که تاریخ ذکر شود ، لیکن از کسانی که درک خدمت آنجناب کرده و اطلاعات کافی دارند
شنیدم که یک سال پیش از سفر مکه بوده بنابراین در سال ۱۳۰۴ تالیف شده است .
این کتاب مشتمل بر دوازده فصل و مقدمه و خاتمه است ، دارای خطبه مفصلی می باشد که اول آن این است : « حمد و سپاس بیرون از حد و قیاس بی چند و چونی را سزاست که ساحت توحیدش را حد و غایت نارواست و دامان غیرتش از غبار غیریت ، مبری است و قامت قابلیت اغیار را به خلعت رسای وحدت آراست .
غیرتش غیر در جهان نگذاشت
زان سبب عین جمله اشیا شد
هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شی علیم . (۵) »زان سبب عین جمله اشیا شد
این کتاب را برای تیمن و تبرک به نام شیخ و راهنمای خود « سعادتنامه » نام گذاشت و در همان اوقات به چاپ رسید . (۶)
تفسیر بیان السعاده
دومین کتابی که آنجناب مرقوم داشته و مهمترین تالیفاتش می باشد ... (۷)
مجمع السعادات
سومین کتابی که آنجناب تالیف نمود کتاب « مجمع السعادات » است که به فارسی نوشته شده و در شرح بعض ابواب « اصول کافی » است ، چنانکه در اول خود کتاب نیز اشاره شده که چون از نوشتن تفسیر فراغت یافتم در این اندیشه بودم که اخبار مجمله « اصول کافی » را به قدر وسع خود توضیح نمایم ، ولی چون شرح تمام اخبار خیلی بسط پیدا می کرد ، به نحو اجمال به اخباری که شامل عقاید و اخلاق و اعمال دینی می باشد اشاره شده و اخبار مشکله دینی با تحقیقات عرفانی شرح و تفسیر شده است .
این کتاب دارای یک مقدمه و دوازده باب و خاتمه است ؛ هر بابی هم مشتمل بر چندین فصل می باشد از این قرار ، مقدمه : در بیان اینکه افراد انسان از سه صنف بیرون نیستند ؛ باب اول : در بیان معرفت عقل ؛ باب دوم : در بیان اطلاقات علم ؛ باب سوم : در بیان وجوب بالذات ؛ باب چهارم : در بیان وجوب بودن خلفای الهی میانه خلق ؛ باب پنجم : در بیان ایمان و کفر ؛ باب ششم : در بیان معامله با خدا ؛ باب هفتم : در بیان معاملات و مکاسبات ؛ باب هشتم : در بیان مناکحات ؛ باب نهم : در آداب خوردن و آشامیدن ؛ باب دهم : در آداب لباس پوشیدن ؛ باب یازدهم : در بیان زیارت بزرگان ؛ باب دوازدهم : در بیان مکاتبات ؛ خاتمه : در بیان استخاره .
در این کتاب آنچه برای یک نفر سالک راه خدا از آداب ظاهر و اعمال شریعت لازم است شرح داده شده و اخباری که مربوط به این قسمت ها می باشد تفسیر و توضیح شده است . نسخه چاپ این کتاب در ماه جمادی الثانیه سال ۱۳۱۷ قمری خاتمه یافته است . (۸)
ولایتنامه
همان طور که کتاب « مجمع السعادات » در بیان احکام قالبی و شریعت است ، کتاب « ولایتنامه » هم که پس از آن تالیف شده در بیان احکام قلبی و احوال و واردات و امور مربوط به ولایت می باشد و در حقیقت تمام فصول و مطالب آن به ولایت راجع می باشد ، از این رو « ولایتنامه » نامیده شده است .
این کتاب دارای یک مقدمه در بیان معانی ولایت و دوازده باب و یک خاتمه و چند تبصره می باشد و هر بابی هم مشتمل بر چند فصل است . باب اول : در بیان حقیقت ولایت ؛ باب دوم : در بیان ولایت تکلیفی ؛ باب سوم : در بیان قبول ولایت و رسالت ؛ باب چهارم : در بیان اصناف مردم در هر زمان ؛ باب پنجم : در بیان فواید ولایت مستعمله در زبان اهل الله ؛ باب ششم : در معامله سالک با خدا ؛ باب هفتم : در معامله سالک با خلق ؛ باب هشتم : در معامله سالک با رعیت و قوای خود در عالم صغیر و کبیر ؛ باب نهم : در بیان خصلت هایی که موجب تقویت ولایت می شود ؛ باب دهم : در بیان اتصال رشته تا زمان آدم ؛ باب یازدهم : در احتیاج خلق به راهنما ؛ باب دوازدهم : در ذکر حال مومن ؛ خاتمه : در آداب و شرایط ذکر .
تالیف این کتاب در دوازدهم ربیع الاول ۱۳۲۰ قمری به اتمام رسیده و در سال ۱۳۲۴ هجری قمری طبع شده است . (۹)
بشاره المومنین
این کتاب همان طور که از نامش معلوم است غالبا در بیان چیزهایی است که برای بشارت مومن از بزرگان رسیده و مشتمل بر اخبار و حالات و مراتبی است که موجب ظهور این بشارت می شود و آن دارای مقدمه و دوازده باب و خاتمه است . مقدمه : در بیان معنی شیعه و مومن ؛ باب اول : در مناقب مومن و شیعه ؛ باب دوم : در بیان بشارات مومن و شیعه ؛ باب سوم : در اقسام مومن و شیعه ؛ باب چهارم : در اوصاف شیعه ؛ باب پنجم : در ابتلائات مومن ؛ باب ششم : در ولایت و مراتب آن ؛ باب هفتم : در حقیقت انبیا و اوصیا ؛ باب هشتم : در باب فضیلت ذکر ؛ باب نهم : در ذکر خفی ؛ باب دهم : در فکر مصطلح صوفیه ؛ باب یازدهم : در آداب و اوصاف مومن ؛ باب دوازدهم : در بیان اینکه شریعت و طریقت و حقیقت یک چیزند ؛ خاتمه : در احوال بعض بزرگان .
این نکته ناگفته نماند که هر یک از کتاب های نامبرده دارای دوازده باب است و همانطور که نام کتاب اشاره به ارادت و بندگی آنجناب نسبت به مقام پیر و مراد می باشد تعیین این عدد نیز برای ابواب کتاب اشاره به عقیده مذهبی و مراتب ولایت مطلقه کلیه است ، که دوازده می باشد و به شخص دوازدهم که حجت خدا و غایب منتظر است ختم می شود . و بزرگان سلسله صوفیه نعمت اللهیه ، خود را نایب و مجاز به واسطه از آنجناب می دانند و می گویند که در زمان غیبت صاحب ولایت کلیه ، کسانی در میان خلق برای هدایت از طرف آنجناب وجود دارند که دارای نیابت و ولایت جزئیه می باشند و رشته وصایت آنان نیز تا زمان ظهور ، باقی است و منقضی نمی شود . پس عقیده بعض عوام که بر اثر القای مغرضین ، اخیرا (۱۰) پیدا شده و می گویند صوفیه هشت امامی هستند ! عملا رد می شود ، و در هیچ کتابی از فریقین ذکر نشده بلکه مذهب هشت امامی اصلا وجود ندارد و همین امر نیز موید بطلان قول آنهاست ؛ چنانکه در اول تفسیر بطور صریح عقاید خود را بیان نموده ، این اتهام را رد فرموده است . فصول مقدمه تفسیر را نیز به همین نظر ، چهارده قرار داده که اشاره به چهارده نفس معصوم می باشد ؛ بلکه مذهب اثنی عشری در ایران به وسیله صوفیه رواج یافت ، زیرا صفویه که این مذهب را در ایران رسمیت دادند ، صوفی بودند و رواج و رسمیت این مذهب در ایران رهین فداکاری های صوفیان صفوت نشان است .
کتاب « بشاره المومنین » در ۲۵ ربیع الاول سال ۱۳۲۵ قمری خاتمه یافته است و در سال ۱۳۳۸ قمری توسط مرحوم حاج سید هادی اصفهانی روح الامین که از فقرای بزرگوار بود به طبع رسید (۱۱) و نسخه چاپ به خط مرحوم حاج شیخ اسماعیل امیر معزی است که فقیری عالم و با اخلاص و بزرگوار بود و در اقسام خط و نقاشی مهارت کامل داشت .
تنبیه النائمین
دیگر از کتاب هایی که آنجناب تصنیف نمود ، کتاب « تنبیه النائمین » است . این کتاب را بر حسب خواهش آقای حسینعلی موثق السلطان ( جلالی راد ) تالیف نموده و از راه خواب طبیعی ، عوالم ماوراء الطبیعه و تجرد و بقای روح را اثبات می فرماید و در عین آنکه نهایت اختصار را دارد دارای بسی مطالب مهمه و رموز فلسفی و عرفانی و برای خفتگان خواب غفلت و نادانی ، موجب تنبیه و آگاهی می باشد و بر مقدمه و چهارده باب مشتمل است . مقدمه : در بیان حقیقت خواب و کیفیت رویا ؛ باب اول : در بیان دلالت خواب بر وجود صانعی حکیم ؛ باب دوم : در بیان بودن خواب نمونه مرگ ، و رویای صادقه نمونه حشر و حساب ؛ باب سوم : در بیان دلالت رویای صادقه بر عالمی دیگر ؛ باب چهارم : در دلالت آن بر تجرد خیال و قوای باطنیه ؛ باب پنجم : در دلالت آن بر جواز اجتماع گذشته و آینده ؛ باب ششم : در دلالت آن بر صحت نبوت ها ؛ باب هفتم : در دلالت آن بر صحت عبادات و ریاضات ؛ باب هشتم : در دلالت آن بر تجرد لطیفه انسانیه ؛ باب نهم : در دلالت آن بر بدن مثالی ؛ باب دهم : در دلالت آن بر بقای لطیفه انسانیه ؛ باب یازدهم : در اینکه ممکن است وحی بعض انبیا در خواب باشد ؛ باب دوازدهم : در صحت سوال بعد از مرگ ؛ باب سیزدهم : در اینکه ممکن است حقایق اشیا برای بعض انبیا معلوم شود ؛ باب چهاردهم : در بهشت و دوزخ صوری .
این کتاب در ربیع الاول ۱۳۲۳ قمری نوشته شده و در شوال همان سال به چاپ رسیده است و چون نسخه آن نایاب شده بود ، جناب آقای صالحعلیشاه در سال ۱۳۱۷ خورشیدی امر به تجدید چاپ آن نموده و به نگارنده [ جناب رضاعلیشاه ] فرمودند که چون در آن زمان خواب مغناطیسی [ هیپنوتیزم ] وجود نداشته و در این کتاب از آن نامی برده نشده ، مختصری در این باب نگاشته و ضمیمه آن نمایم . نگارنده هم با تعجیل بسیار در اسفند ماه ۱۳۱۷ خورشیدی ، مطابق محرم ۱۳۵۸ قمری در ظرف ده روز ، رساله مختصری نوشته و آن را به نام « رساله خواب مصنوعی متمم تنبیه النائمین » قرار دادم و در سال ۱۳۱۸ خورشیدی به همراه « تنبیه النائمین » چاپ شد (۱۲) و آن مشتمل بر چند موضوع است از این قرار : مانیتیزم چیست ؟ خواب ؛ خواب مصنوعی ؛ راه های خواب مغناطیسی ؛ مقایسه خواب طبیعی و مصنوعی ؛ رویا ؛ نظر عرفانی به خواب مصنوعی .
شرح کلمات باباطاهر
دیگر از کتب مهمه آنجناب « شرح کلمات قصار » شیخ بزرگوار باباطاهر عریان است که به عربی بیان فرموده و شارح بزرگوار ، آن را به فارسی شرح جامعی نموده ، تمام مشکلات و رموز آن را با بیان فلسفی و عرفانی تشریح کرده و برای سلاک و طالبین ذوق و عرفان همدم نیکی است .
اصل نسخه کلمات بابا را یکی از فقرای تویسرکان ، مرحوم ملا ابوالحسن ، خدمت ایشان فرستاده بود و آن نسخه خطی بوده که مرحوم ملا ابوالحسن نزد کسی در آنجا دیده و امانت گرفته به گناباد فرستاده بود و ایشان از روی آن استنساخ نموده ، اصل آن را عودت داده بودند و تا آن موقع باباطاهر عارفی مجذوب و صورتا بدون داشتن عربیت تصور می شد ولی این کلمات بر مقام علمی صاحب آن دلالت می کند . « کلمات قصار باباطاهر » سابقا هم شرح شده و به عین القضات همدانی نسبت داده شده ولی آن شرح از حیث علمیت و تحقیق به درجه این شرح نمی رسد ؛ از این رو این کتاب در همان اوایل که چاپ و منتشر شد نسخه های آن نایاب گردید .
این شرح در نیمه شوال ۱۳۲۶ قمری یعنی پنج ماه پیش از شهادت شارح بزرگوار خاتمه یافته در سال ۱۳۳۳ قمری به طبع رسید . (۱۳)
ایضاح
آخرین یادگاری که از آنجناب باقی مانده کتاب « ایضاح » است که همان کتاب کلمات باباطاهر را به عربی شرح فرموده ، ولی نه آنکه عین شرح فارسی ، ترجمه شده باشد بلکه کتابی جداگانه است و مطالب آن دو هم در همه جا یکی نیست و تنوع دارد . این کتاب مشتمل بر چهل و هفت فصل است که هر فصلی مربوط به یکی از لوازم سلوک می باشد . کلمات باباطاهر به تناسب مطالب فصول ، در هر یک از فصول نامبرده ، نوشته شده است .
این کتاب را برحسب تقاضای آقای شیخ اسدالله گلپایگانی (۱۴) که در آن اوقات از نجف پس از تکمیل تحصیلات به گناباد آمده و مشرف به فقر شده بودند و [ بعدا ] از طرف جناب صالحعلیشاه مجاز در دستگیری و ارشاد و ملقب به « درویش ناصرعلی » شدند ، مرقوم فرمود . در هفدهم صفر سال ۱۳۲۷ قمری یعنی چهل روز پیش از شهادت ، مطابق نوزدهم اسفند ۱۲۸۷ خورشیدی به اتمام رسید و در سال ۱۳۰۷ خورشیدی ، مطابق ۱۳۴۷ قمری به کوشش جناب سرهنگ دکتر رضی سراج الحکما به طبع رسید و نسخه چاپ به خط مرحوم حاج شیخ المشایخ امیرمعزی است .
پاورقی :
منبع :
نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم / تالیف حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۸۴ / صص ۲۱۷ - ۲۴۶ : « تالیفات آنجناب » ؛ ، اندکی خلاصه شده و تغییرات لفظیبرچسبها: معرفی منابع
<< Home