سلام

درویشی درويشي سلسله نعمت‌اللهی نعمت‌الهیه نعمه‌الهی نعمه‌اللهیه نعمت اللهی نعمه الهی نعمت اللهي نعمت‌اللهي نعمه‌اللهي نعمت الهیه نعمه اللهیه سلطانعلیشاهی سلطانعليشاهي سلطان علیشاهی سلطان عليشاهي سلطان‌علیشاهی سلطان‌عليشاهي گنابادی گنابادي گنابادیه گناباديه عرفان تصوف صوفی صوفي صوفیه صوفيه عرفا صوفیان صوفيان درویش قطب اقطاب مزار سلطاني سلطانی mysticism sufism shiism sufism shiah sufism islamic sufism nimatullahi order gunabadi

چهارشنبه

عید رمضان / حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه

متن سخنرانی جناب آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه در روز جمعه عید سعید فطر ۱۴۲۳ قمری مطابق با ۱۵ آذر ۱۳۸۱



بسم الله الرحمن الرحیم

این عید سعید فطر را به همه بالاخص حاضرین ، فقرا ، شیعیان و همه مسلمین جهان - چه آنها که این صدا را می شنوند یا خواهند شنید چه آنهایی که نمی شنوند ، برای اینکه در واقع روحمان یکی است - تبریک می گویم . تبریک بدین جهت که الحمدلله خداوند ماه رمضان دیگری را به ما مهلت داد که به عبادتش بپردازیم . جامه دان هایی که انشاءالله برای آن دنیا فراهم کرده ایم پرتر کنیم . توشه راهمان را بهتر کنیم . انشاءالله بر همه مبارک باشد . شکر خدا را هم می کنیم . این عید درواقع عید شکرگزاری است .
در قنوت نماز عیدی که خوانده شد ، اول خداوند را قسم می دهیم و بعد دعایی را می خوانیم : « اللهم ... بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلی الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامتا و مزیدا ان تصلی علی محمد » . اول هر دعایی را با صلوات ، با درود بر پیغمبر و آل او آغاز می کنیم . ولی ما اکنون در همین قدم اول مانده ایم . می گوییم : « اللهم ... بحق هذا الیوم » ؛ خدایا ما بین این روز با روزهای دیگر فرقی نمی گذاریم ولی تو خودت این روز را عید قرار دادی ، به حق همین روز تو را قسم می دهیم . روزی که خودت آن را عید قرار دادی و خودت این مقررات را برای دین اسلام و محمد (ص) گذاشتی ، یعنی این امر توست که به یک روز شرف می دهد همان جوری که امر تو است که به زمان و مکانی شرف می دهد چنانکه به مکانی می گوییم بیت الله ، خانه خدا و حال آنکه همه جا ملک خدا است ، خدا همه جا خانه اش است .
ما امروز این قسم را به خداوند دادیم و دعا کردیم . اما عده ای از مسلمین جهان دیروز این دعا را خواندند . آنها هم گفتند که « بحق هذا الیوم » ؛ ولی به حق کدام یوم قسم دادیم ؟ پنجشنبه یا جمعه . البته جمعه امتیاز دیگری دارد غیر از امتیاز روز عید فطر ولی خداوند که یک روز را بیشتر عید قرار نداده است . خود ما هم که می گوییم « بحق هذا الیوم » ، به حق امروز و نمی گوییم : « بحق هذین یومین » ، به حق این دو روز . حال ما راست می گوییم یا آنها که دیروز ( پنجشنبه ) عید گرفتند ؟ هرکدام راست می گوییم آن یکی دیگر دروغ می گوید . اگر دیروز عید باشد ما امروز بر خدا دروغ بستیم ، به خدا گفتیم : امروز را عید قرار دادی ، در صورتی که خدا امروز را عید قرار نداده است . ما به سادگی بر خدا دروغ می بندیم . بعد دعا می کنیم و از او چیزی می خواهیم . و یا امروز عید است و دیروزی ها این گناه را کرده اند و روزی که خدا عید قرار نداده بود ، بر خدا دروغ بستند و تازه به حق همان روز دروغشان او را هم قسم دادند . این گناه از کیست ؟ گناه از ما مسلمین است . آیا ما بطور ضمنی دیروزی ها را تکذیب نکردیم ؟ دروغ بستن ما بر خدا گناه است ولو دروغ جزئی .
اینکه گفتند : در قرآن یک « واو » را پس و پیش نکنید زیرا معنا فرق می کند برای این است که یک نحوه دروغ بستن بر خداست و گناه است ؛ البته گناه که می گویم منظور - گناه عرفی است ، نه گناه معمولی شرعی . همان جوری که اگر ما را به خمره رنگ فرو کنند و درآورند ، همه رنگی می شویم ، ما را هم به خمره گناه فرو کرده و در آورده اند .
سراسر همه عیبیم تو دیدی و خریدی
زهی کاله پرعیب و زهی لطف خریدار
ولی اصولا چرا این کار باید انجام شود ؟ این بر عهده عقلای قوم است . برای اینکه همانطور که ما در نماز جماعت به امام جماعت اقتدا می کنیم و هرچه آن امام بگوید ما هم گوش می کنیم ، همانجور در جامعه ، به کسانی که هدایت جامعه را خداوند به عهده آنها گذاشته یعنی علما ، دانشمندان ، نگاه می کنیم وقتی در مجلس مذهبی می گوییم علما ، عرفا یعنی روحانیون - ولی اصولا هر علمی که در راه خدا باشد صاحبش جزو علما حساب می شود ؛ طبیب هم بستگی به نیت خودش از علما حساب می شود برای اینکه در راه خدا به بندگانش کمک می کند . این وظیفه علما است که بنشینند و یک فکری بردارند .
الآن ما شیعیان یک پانزدهم مسلمین جهان هستیم . یعنی از هر پانزده مسلمان یک نفر شیعه است . آنها هم برادر ما هستند . خوشبختانه مسلمانان توانستند این وحدت را تا حدی بین خودشان فراهم کنند که خود همین وحدت بدون اینکه هیچ اقدامی بکنند دنیا را متوجه اسلام کرده است . همین وحدت و یکپارچگی مسلمانان در این امر موجب شد که سازمان ملل جزء تعطیلات رسمی خودش عید فطر را اعلام کند .
اما اینکه خداوند فرموده : « کنتم خیر امه اخرجت للناس » (۱) ( شما بهترین امتی هستید که خداوند برای مردم خارج کرد ) آیا واقعا ما هستیم ؟ البته متاسفانه سیاست در همه جا نفوذ کرده است . چنانکه خیلی از رجال دنیا برای اینکه جلب نظر مسلمین بکنند عید فطر را تبریک می گویند . حتی در اسرائیل ، روزنامه نوشته بود دعوت به افطار کرده بودند . خوب این البته از لحاظ سیاسی خوب است برای اینکه دعوت کننده هم ثوابی دارد . ولی از طرف دیگر نشان دهنده این است که همین لخ و لخی هم که ما مسلمین می کنیم دنیا را تکان داده و تکان می دهد .
بنابر قرآن راجع به اول ماه رمضان مشکلی پیش نمی آید . گرچه آن هم به نظر بعضی ها ممکن است مساله باشد . برای اینکه آن را « یوم الشک » می گویند . مثل امسال که بعضی ها گفتند چهارشنبه اول ماه رمضان است و بعضی ها گفتند پنجشنبه و خوشبختانه این تفاوت در عید فطر حل شد به این معنی که گروه اول ماه رمضان را ۳۰ روز گرفتند و گروه دوم ۲۹ روز .
در مورد یوم الشک هم اخیرا آقایان علما نظر داده و فرموده اند که یوم الشک را روزه بگیرید . اگر بعد معلوم شد که ماه رمضان نبوده جزء مستحبات و نوافل حساب می شود . بنابر این روزه یوم الشک به نظر این آقایان مشکلی ندارد البته فتوای خیلی منطقی دادند و مردم نیز غالبا این را رعایت کردند . اما در قدیم ، من رساله هایی را دیدم که بعضی ها می گفتند : باید تحقیق کرد که آیا ماه رمضان آغاز شده یا نه و اگر کسی قبل از اینکه بر او ثابت بشود ، به نیت ماه رمضان آن روز را روزه بگیرد کار حرامی کرده است . البته این هم از لحاظ منطقی درست است برای اینکه ما نمی توانیم روزی را که روزه بر ما واجب نیست بگوییم واجب است ؛ ولی از لحاظ عملی در دوران امروز محال است ، برای اینکه ما اول ماه رمضان را روزه می گیریم . در آمدن عید فطر و اول شوال چیزی در قرآن ذکر نشده ولی راجع به اول ماه رمضان در آیه قرآنی ذکر شد که در این مورد هم صحیح است . قرآن می فرماید : « فمن شهد منکم الشهر فلیصمه » (۲) ، کسی که شاهد بود ، آمدن ماه رمضان را روزه بگیرد . خوب در اینجا هم باید به قرینه بگوییم که کسی که شاهد بود ، افطار کند . « شهد » یعنی چه ؟ یعنی شاهد باشد . ما شاهدیم که مثلا دو دو تا چهار تا است . این شهادت است . در مدرسه خوانده ایم که مثلث مجموع زوایایش ۱۸۰ درجه است . ما شاهدیم . امروز خداوند در آن مسیری که فرموده است که « علم ادم الاسماء کلها » (۳) ، همه اسامی جهان را ، کلیدهای جهان را خداوند به آدم یاد داد . خوب آدمی که اول خلق شد که ظاهرا نمی دانست . پس چه جوری « علم » ممکن شد ؟ یعنی خداوند به نسل بشر همه چیز یاد می دهد . چگونه ؟ یکی اینکه پیغبران می آیند که اوامر خدا را ابلاغ کنند و دیگر اینکه ، بشر خود جلو می رود و با علمش همه چیز را کشف می کند .
درباره « فمن شهد منکم الشهر فلیصمه » ، آقایان فقها در رساله هایشان نوشته اند که آمدن ماه - چه رمضان و چه ماه شوال - به چند طریق ثابت می شود : یکی رویت هلال ماه و دیگری اینکه با هر وسیله ای که یقین و به قول بعضی ها اطمینان به رویت هلال برای ما حاصل شود . نفرمودند : هر وقت هلال ماه را رویت کردید ، افطار کنید . فرمودند : هر وقت آمدن ماه شوال را شاهد بودید افطار کنید . دیدن هلال ماه وسیله ای است برای اثبات مطلبی که آن مطلب ممکن است از طریق دیگری هم اثبات بشود . امروز کامپیوترها و دستگاه های محاسباتی آنقدر دقیق است که مثلا ماهواره ای را که در کره دیگر فرود آمده بود از زمین عیبش را اصلاح کردند . خداوند علم بشر را به جایی رسانده که از اینجا ماهواره ای را با این طول و تفصیل اصلاح می کنند و آن کارش را ادامه می دهد . خوب این علم می تواند برای ما یقین بیاورد یا آن اطمینان را که می گویند حاصل کند . بنابر این اگر آقایان هیوی ، آقایانی که علم هیات خوانده اند ،‌ متفقا گفتند : امروز عید است ، چون در این موضوع ، آن آقایان خبره هستند ، برای ما یقین آور است . برای اینکه دیدن هلال ماه هدف نیست ، وسیله است . ممکن است کسی در جاهایی که خیلی رفت و آمد ندارند ، باشد و ماه را هم ابر پوشانده باشد و اصلا کسی نتواند ماه را ببیند ، حال باید او چهارده روز صبر کند که ماه به بزرگی کامل که درآمد آن وقت بگوید : امروز عید فطر است ؟ اگر انسان ماه را به وسیله ای دید خیلی راحت می تواند بگوید عید فطر است ، اگر هم ندید نمی تواند بگوید عید نیست ، مراجعه کند به آنهایی که این حساب ها را دقیق می دانند . این است که پیشنهاد شده کمیسیونی برای تقویم از سال آینده تشکیل شود . البته من در سال ۱۳۳۱ شمسی به توصیه [جناب] آقای صالحعلیشاه نامه ای به دولت وقت ، نوشتم و به مرحوم آیت الله حاج سید ابوالقاسم کاشانی این پیشنهاد را کردم . یک دوره کوتاهی هم انجام شد و بعدا دیگر فراموش شد .
به هرجهت ما از خدا می خواهیم خدایا خودت این اختلاف را ، این تفاوت را ، حل کن . خودت نگذار دو گروه مسلمان یکی معتقد باشد که آن دروغ گفته و دیگری معتقد باشد که این بر خدا دروغ بسته . البته هیچکس صراحتا چنین نمی گوید . ما هیچوقت نمی گوییم که مثلا چون در دبی دیروز عید گرفته اند ، بر خدا دروغ بسته اند ولی معنی اش همین است . وقتی ما می گوییم که « هذا الیوم » ( جمعه ) و آنها می گویند « هذا الیوم » ( پنجشنبه ) دو تا « هذا » که نمی شود . انشاءالله این مشکل هم رفع بشود .
و اما معنی عید فطر چیست ؟ معنای عید ، معنای فطر چیست ؟ حضرت جعفر صادق (ع) به مناسبت عید نوروز فرمودند : « لیس العید لمن لبس الجدید بل العید لمن امن من عذاب الوعید » ، عید برای کسی نیست که لباس نو بپوشد ، عید برای کسی است که کاری کند که از وعید عذاب خداوند در امان باشد . ما امروز را عید می گیریم . امیدواریم آن عیدی که حضرت جعفر صادق (ع) فرمودند برای ما باشد . برای اینکه یک ماهی را که سراسر ماه عبادت گفته شده ، گذاراندیم و خداوند توفیق داد که یک ماه رمضان دیگر زنده بودیم ، خداوند انشاءالله این عبادات را قبول کند . چه آنهایی که روزه گرفتند و چه آنهایی که نگرفتند . البته روزه غالبا ، صورت ظاهر روزه است مثل انار آب گرفته شده است . اناری را می خوردند ، آبش را می گرفتند ، بعد در آن فوت می کردند و به عنوان شوخی سرجایش می گذاشتند . ما هم که بچه بودیم ، گول می خوردیم ولی خدا که گول نمی خورد . این عبادات ما ، این نماز ما ، این روزه ما غالبا شبیه همان انار آبلمبو است که مغز ندارد . ولی با خداوند عرض می کنیم خدایا از ما همین برمی آید . ما کی هستیم که ادعای بندگی تو کنیم ؟ از ما همین برمی آید ، خودت درستش کن . خودت آن خلوص نیتی را که برای عبادت لازم است ، آن را به این اضافه کن و قبولش کن : « تقبل منا » .
به هرجهت ماهی را گذراندیم و از اول به نیت این بودیم که در این ماه عبادات واجب و مستحب را بجا آوریم . یک دوره کامل قرآن را تمام کردیم . انشاءالله خداوند قول کند .
درباره خواص روزه هم خیلی چیزها فرموده و کتاب ها نوشته اند . اخیرا هم که در مقالات مختلف در جراید و در رسانه های گروهی مطالب زیادی گفته شده است . ولی عموما به جنبه نفی روزه توجه کرده اند ، آن هم نفی بدنی . بله حضرت فرمودند که « صوموا تصحوا » ، روزه بگیرید تا تندرست باشید ، ولی این برای ما است که در مرتبه پایینی هستیم . لذا فرمودند : ناراحت نشو که یک وعده غذایت کم می شود ، در عوض سلامتی پیدا می کنی . این به جای آن . ولی حقیقت روزه جلوه ای است از امر الهی در مورد خلع و لبس .
در مورد خلع و لبس شعری هست که کفرآمیز هم به نظر می رسد که می گوید :
بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری
هر لحظه مرا تازه خدایی دگرستی
این بیت اشاره دارد به اینکه راه ها و طرق به سمت خدا متفاوت است که به قول بعضی ها به اندازه نفس های هر شخص است . انسان در هر نفس یک راه تازه ای به سوی خدا دارد . در این بیت می گوید : تو که بر همان وضع اولت باقی هست راکدی ، من با هر نفس راه جدیدی به سوی خدا دارم . از لحاظ مادی و جسمی هم یاخته های بدن ما - چه یاخته های عضلانی و چه عصبی - اینها همه عوض می شوند . یک یاخته ، یک سلول می میرد و جایش را به سلول جدید می دهد ، به همان نحو که در اجتماع یکی می میرد و دیگری به جایش می آید .
خلع یعنی آنچه را که داریم درمی آوریم و به دور می اندازیم . لبس یعنی لباس جدید می پوشیم . این قاعده خلع و لبس در تمام طبیعت و در عوالم معنوی برقرار است . روزه نمایانگر خلع است . یک ماه تمام ما خودیت خودمان را خلع می کنیم . ما عادات و امیال خودمان را دور می اندازیم . دلمان به غذا می کشد ، نمی خوریم . تشنه می شویم ، آب نمی آشامیم . یک ماه این کار را می کنیم . بعد از آن این عید می آید . یعنی خدایا ما آنچه دور انداختنی بود ، خلع کردنی بود ، خلع کردیم . ما خواستیم خلع کنیم و اگر هم نتوانستیم ، قدرت نداشتیم ، حالا وقت لبس شده است . خدایا انوار رحمتت را بر ما بفرست . ما را به لباس جدید درآور .
انسان قیود فراوانی دارد که ناچار است با آنها زندگی کند . قیودی مثل غذا ، آب و خواب . این قیود هست و برای ما رعایت این قیود عادت می آورد . عادت داریم که سه وعده صبح ، ظهر ، شب غذایی بخوریم . در بعضی اماکن دیگر دنیا به دو وعده غذا عادت دارند : صبح و شب . به هر جهت عاداتی برای ما فراهم شده است . آب و خواب هم همین جور است . عادت هم از سلاطین متقدر بر انسان است به نحوی که در بعضی از مکاتب روانشناسی قائل به « اصالت عادت » هستند . یعنی تام زندگی ما را عادت ها - چه عادت های محسوس ، چه غیرمحسوس - اداره می کنند . این عادات در بسیاری موارد لازم است . برای اینکه خیلی اوقات بدون اراده آن عادت را انجام می دهیم و حال آنکه نمی خواهیم انجام بدهیم . مثلا هر روز صبح به اداره می رفتید ، یک روز تصمیم گرفتید که بروید جایی دیگر . ولی یک وقت می بینید در راه اداره هستید . این از روی عادت است . ولی ماه رمضان عادت ما را عوض می کند ؛ خوابمان را ، غذایمان را عوض می کند . عباداتی را که در قدیم بجا نمی آوردیم اکنون انجام می دهیم . مثلا خواندن قرآن البته فقرا موظف اند ولو یک آیه ، سحرها بخوانند ولی در ماه رمضان سعی می کنند که یک جزء تمام بخوانند ، حتی در عبادت هم عادت خیلی اثر دارد مثلا جزو اوراد نماز می خواهید سی و چهار مرتبه بگویید الله اکبر ، یک وقت می بینید پانصد بار الله اکبر گفته اید و هنوز هم همین جور دستتان می چرخد . در اینجا اراده کار ندارد ، عادت خودش کار می کند . ولی شکستن عادت ، اراده را تقویت می کند تا بتوانید چیزهایی را با اراده انجام بدهید .
اما چرا اسم این عید را « فطر » گذاشتند ؟ البته ، اسمش ، « عید رمضان » هم هست گو اینکه اول ماه شوال است . به قول آن شاعر :
معشوق به کام من و کام دگران است
چون غره شوال که عید رمضان است
فطر یعنی فطرت ، خمیره . در قرآن می فرماید : « الحمد لله فاطر السموات و الارض » (۴) ، کسی که آسمان ها و زمین را آفرید ، خلقت داد ، خلقتی که با مقدمات باشد . به این معنی که مثلا اگر کسی نان بخواهد بپزد ، اگر تمام کارها را خودش بکند ؛ آرد را بریزد ، خمیر کند ، مایه اضافه کند ، به تنور بزند بیاورد ، او فاطر این نان است . فطرت انسان یعنی آنچه که انسان از آن آفریده شده است . این عیدی است که ما به شکرانه فطرتمان برگزار می کنیم و اولا توجه داریم که خداوند در هر لحظه ممکن است حیات ما را نابود کند . این جزء فطرت ما است که خداوند هر چیزی را که آفریده از جمله ما را ، ممکن است فوری از بین ببرد . باید به یاد این باشیم . در فطرت انسان ترحم و شفقت به همنوع است که در این مسیر هم ما خودمان را همسنگ گرسنگان قرار می دهیم که زجر آنان را درک کنیم و حتی فطریه ای را هم که می دهیم تا حدی برای همین منظور است .
یکی از فطرت های معنوی ما ایمان است یعنی اسلام واقعی . فرموده اند که « کل مولود یولد علی الفطره و ابواه یمجسانه و یهودانه و ینصرانه » ، هر مولودی بر فطرت است ، یعنی بر ایمان به خدا زاییده می شود ، بعد در اثر تربیت و نفوذ پدر و مادرش است که او را مجوس می کنند یا یهودی یا نصرانی می کنند .
عید فطر یادآوری این فطرت ایمانی هم هست . یادآوری آن شکرگزاری هم هست که خدایا به ما مهلت دادی یک ماه دیگر را عبادت کنیم . ما اگر قبل از ماه رمضان رفته بودیم ، عباداتی را که خودمان خیال می کنیم عبادت است - خداوند انشاءالله ما را ببخشد که به این خم و راست شدن ها عبادت می گوییم - انجام نداده بودیم .
ما به فطرت توجه داریم که هر لحظه ممکن است از بین برویم و اصولا هرچه آفریده شده مرگ در پیش دارد . این فطرت ایمانی است ؛ به شکرانه این فطرت ایمانی ، فطریه قرار دادند و آن مقدار مشخصی است از قوت غالب ، خوراک غالبی که داریم ؛ البته مثلا در گناباد زارعین گندم می آورند ، برای اینکه آنها به پول ، فطریه را محاسبه نمی کنند . در اصل در قدیم هم همین جور بوده است ؛ در زمان پیغمبر هم خرما می آوردند یعنی غذایی که خود می خوردند از آن غذا می آوردند . ما حالا چون در شهرهای بزرگ مثل تهران امکان اینکه گندم یا آرد یا نان بیاوریم ، نیست ، آن را تبدیل به پول می کنیم . از آن غذایی که خود و هر نفس کشی ، هر انسانی ، که در شب عید نان خور ما بوده و به فطرت انسانی به دنیا آمده ، به شکرانه فطرت او در عید فطر این مقدار را می دهیم .
این است که گفته اند چون فطرت ایمانی جزو فطرت معنوی انسان است غیر از فطرت جسمی او ، بهتر است که فطریه به مصرف مومنین برسد ، یعنی کسانی که فطرتشان از بین نرفته و الا تمام مصارفش مانند سایر وجوهات شرعیه مثل زکات است .
مجموعا می توان گفت ماه رمضان حدی برای این است که بسیاری از عادات قدیممان را - چه عادات خوراکی و چه عادات زندگی - در این ماه ترک یا دومرتبه مورد بررسی قرار بدهیم . مثلا وقتی در این ماه رمضان الزاما سحر بیدار شدیم و این لذت را احساس کردیم ،‌ این عادت بیداری سحر را از حالا به بعد هم حفظ کنیم ولی به آن عادتی که مثلا قبلا نماز به وقت می خواندیم حالا هم برگردیم . یعنی یک بررسی و ارزشیابی جدیدی از عادات و برنامه زندگیمان از قبل از ماه رمضان و خود ماه رمضان بکنیم تا برنامه ای برای آینده ما بشود .
انشاءالله خداوند به ما توفیق بدهد که به عبادتش بپردازیم ، خودش هم عبادات ما را درست کند . در یکی از دعاها آمده است : اصلاح کن کار مرا ، نیت مرا ، من اصلاحش را هم نمی توانم ، من نمی توانم آن نمازی را که خداوندا تو گفته ای بخوانم ، باز هم به خودت پناه می برم : « اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون » . مخلصون [ به فتح لام ] کسانی هستند که در قرآن در مورد آنها خداوند به شیطان می گوید : برو بندگان مرا اگر می توانی هرکدام را می توانی گمراه کن ، به عنوان امتحان است . بر آنها دست خواهی یافت جز بندگان مخلص [ به فتح لام ] من . مخلص بالاتر از مخلص [ به کسر لام ] است . خود شیطان هم می گوید :‌ « الا عبادک منهم المخلصین » (۵) ، جز بندگان مخلص [ به فتح لام ] تو ، همه را اذیت می کنم . چطور شد این بندگان مخلص را خداوند تحت حمایت خودش قرار داد ؟ چون به خدا پناه بردند . ما هم به خدا می گوییم : خدایا ما که نمی دانیم اینها چه جوری به تو پناه بردند ولی هرجور پناه بردند ، ما هم همان جور پناه می بریم . به خودت پناه می بریم از شر شیطان . انشاءالله خداوند ما را اصلاح کند .


پاروقی :



منبع :

عرفان ایران : مجموعه مقالات (۱۴) / گردآوری و تدوین دکتر مصطفی آزمایش .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۸۱ / ص ۱۴


برچسب‌ها: