عارفان : معروف کرخی / شیخ قاسم الطهرانی ؛ عبدالحمید مرادی
مقاله ای درباره معروف کرخی در معرفی کتاب « معروف الکرخی : تلمیذ الامام الرضا و استاذ العرفاء » تالیف شیخ قاسم الطهرانی (۱)
ابومحفوظ معروف بن فیروزان کرخی از نامدارترین عرفای نیمه دوم سده دوم قمری بوده و شخصیتی است که اکثر سلسله های تصوف و عرفان بدو منتهی می شوند . او در یک خانواده غیرمسلمان زاده شد و به تصریح مآخذ ، به دست امام رضا (ع) اسلام آورد و بعدها از اصحاب امام رضا و دربان وی شد . اکثر مآخذ متاخر شیعه و سنی ، وی را تربیت یافته امام رضا می دانند و معتقدند که او تصوف و تشیع را توامان از امام گرفته است و اشکالاتی که متوجه این ارتباط و اتصال می شود ، عمدتا از جانب کسانی صورت گرفته که مخالف تصوف هستند ؛ چرا که با اثبات این ارتباط ، ثابت می شود که تصوف و تشیع از آبشخور واحدی سیراب می شوند و هر دو ، ریشه در تعالیم ائمه شیعه و بالطبع در تعالیم پیامبر اسلام (ص) دارند . لذا اولین کسی که این انتساب را رد کرد ابن جوزی (م ۵۹۸ ق.) بود . اما با توجه به وجود نصوصی از سلمی و قشیری و انصاری و دیگران در مورد اسلام آوردن کرخی به دست امام رضا ، شکی در این مساله باقی نمی ماند .
کتاب « معروف الکرخی » با عنوان توضیحی « تحقیقی مفصل درباره حیات معروف کرخی دربان امام رضا (ع) و صاحب سر امام و اثبات تشیع و اتصال وی به امام » به زبان عربی و تالیف شیخ قاسم طهرانی است که به سال ۱۴۲۳ قمری منتشر شده است . همانگونه که از نام کتاب پیدا است ، مولف در آن به بررسی زندگی معروف کرخی پرداخته و اثبات می کند که وی دربان امام رضا بوده و به دست او اسلام آورده است و در ادامه با بیان مشایخ معروف کرخی و شاگردانش و نیز با نقل برخی تعالیم وی از کتب معتبر و قدیمی ، نقش او را به عنوان سرسلسله دار تصوف ثابت می کند . مولف در مقدمه کتاب می گوید :
« معروف کرخی نقش مهمی در تاریخ تصوف داشته . از طرفی او شیخ و عارفی صوفی است که اکثر سلسله های تصوف و عرفان بدو منتهی می شود و استاد استاد جنید بغدادی می باشد ؛ کسی که در موردش گفته شده : اولین کسی است که در بغداد در تصوف سخن رانده است و علما در انتسابشان به او افتخار می کنند و سخنانش از منابع اولیه تصوف محسوب می شود . و از طرف دیگر مشهور است که او تصوف و عرفان را از امام هشتم شیعیان ، امام رضا (ع) ، و او از پدرش و از اجداد پاکش گرفته است و با اثبات تشیع معروف کرخی و ارتباط او با امام رضا ، ثابت می شود که از جنبه تاریخی ، « تشیع » مصدر عرفان و تصوف است . »
از نظر مولف ، نخستین کسی که نسبت تشیع معروف کرخی را انکار کرد ، ابن جوزی حنبلی بود که از شاگردان ابن ناصر حنبلى متعصب بود ، و در قرن هشتم نیز فقط ذهبی و ابن تیمیه از نظریه او پیروی کردند . همچنین در قرن یازدهم هم علامه مجلسی ، صاحب بحارالانوار در آن نسبت ، تردید روا داشته است و در عصر اخیر ، وهابیه و برخی مدرسه های شیخیه در ایران هم بر این نظر اصرار دارند . غیر از اینها ، همه اصحاب و صاحبان تراجم - اعم از شیعه و سنی - به ارتباط معروف کرخی با امام رضا و گرفتن خرقه تصوف از وی اقرار دارند .
این کتاب شامل بخش ها و قسمت های مختلفی می باشد که مولف آن در هر قسمت ، به بیان یکی از جنبه های زندگی معروف کرخی می پردازد و در یک بخش به بیان اسم او ، در بخش دیگری زادگاه او و بدین سان در بخش های بعدی جنبه های دیگر زندگی او را براساس مآخذ کهن ، مورد ارزیابی قرار داده و در پایان هر بخش ، نظر درست را در موارد اختلافی با اقامه دلیل بیان می کند .
نام و خانواده و مذهب معروف کرخی
ابومحفوظ معروف بن فیروزان کرخی که معروف بن فیروز نیز گفته شده است . این اسم را سلمی ، ابونعیم اصفهانی ، خطیب بغدادی و دیگران نیز بدین گونه ذکر کرده اند و تنها عبدالحسین شرف الدین ، صاحب مراجعات ، او را با معروف بن خربود یکی دانسته که مولف با نقل ترجمه معروف بن خربود ، این احتمال را رد کرده و دلیل های دیگری را نیز در رد این ادعا می آورد .
مولف بیان می کند که محققین در اینکه خانواده وی غیرمسلمان بوده تاکید دارند ، اما در بیان مذهب خانواده او ، سه دسته شده اند :
۱. برخی به خاطر فارسی بودن « فیروزان » ، او را مجوسی دانسته اند .
۲. پدرش نصرانی بوده و اولین کسی که به آن تصریح کرده ، قشیری و سپس ابن جوزی است .
۳. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد پدرش را صائبی دانسته .
به نظر مولف از قراین اینگونه برمی آید که خانواده معروف ، نصرانی بوده و برادرانی به نام های موسی بن فیروزان و عیسی بن فیروزان داشته است و این نامگذاری بر مسیحی بودن خانواده وی دلالت دارد . و این نظر را نصوصی متقدم از جمله قشیری ، ابن جوزی و محمد بن ظفر صقلی نیز تایید می کنند .
زادگاه معروف کرخی
مولف می گوید : مشهور است که او کرخی بوده ولی مشخص نیست که آیا او در کرخ و همچنین در کدام کرخ ، زاده شده است . خطیب بغدادی ، وی را به کرخ بغداد ، و سمعانی به کرخ باجدا ، و یاقوت او را به کرخ جدان منسوب می دارند . مولف سپس با آوردن دلایلی ، در اثبات این نکته می کوشد که کرخ ، قبل از بنای بغداد موجود بوده است و می گوید که وجود دیرهایی در بغداد و اطراف این شهر ، بر وجود مردم و سکونتشان در آنجا و قبل از بنای بغداد دلالت می کند ، پس احتمال انتساب معروف کرخی به کرخ قبل از بنای بغداد که به احتمال زیاد یک قریه یا روستای کوچک مسیحی نشین نیز بوده است ، بیشتر است .
پدیده تشیع در کرخ
۱. تشیع در کرخ :
در این بخش ، مولف دو علت اصلی را بر وجود شیعه در بغداد و کرخ بیان می کندالف- مردم شهر انبار که مکانی نزدیک به بغداد بود ، به دوستی با حضرت علی (ع) و فرزندانش مشهور بودند و شاید علت آن ، امارت سلمان فارسی بر آن شهر بود ، اما بعد از بنای بغداد ، مردم به آن شهر کوچ کردند .
ب- عباسیون پس از کشتن ابومسلم ، از ترس انقلاب مردم در کوفه ، بغداد را به عنوان پایتخت خویش برگزیده و آن را به صورت یک اردوگاه درآوردند که شیعه نیز تدریجا از بغداد به کرخ رفته و در آنجا سکونت گزید .
۲. تشیع در کرخ در زمان حیات امام صادق (ع) :
مولف در این بخش با بیان اینکه هشام بن حکم در آن زمان در کرخ ، مدرس قرآن بوده که عده ای در دکانش جمع شده و بر او قرآن می خواندند و او در آن زمان به « کلام » مشهور بود ، همین امر دلالت بر وجود شیعه در کرخ در اواخر زندگی امام صادق (ع) می کند و نیز با برشمردن اسامی اصحاب امام صادق در کرخ و بغداد ، ثابت می کند که معروف کرخی در محیطی شیعی پرورش یافته که دوستدار اهل بیت و راوی احادیث بوده اند .۳. تشیع در کرخ در عصر امام کاظم (ع) :
در اینجا تاریخی دال بر وجود پایگاه مردمی امام در منطقه کرخ و در هنگام شهادتش وجود دارد . خطیب بغدادی از سندی بن شاهک نقل می کند : وقتی موسی بن جعفر در زندان به شهادت رسید ، او را به جماعتی از معدلین کرخ نشان دادیم که بر مرگ وی شهادت دادند . این واقعه این نکته را می رساند که عده ای امام موسی کاظم (ع) را از نزدیک دیده بودند و با وی هم صحبت شده و او را می شناختند . مولف در ادامه ، جماعتی از شیعه را که ترجمه هایشان در کتاب های تراجم آمده است ذکر می کند که در زمان امام ، ساکن کرخ بودند و در ادامه نیز نتیجه می گیرد که طرفداران امام در بغداد و کرخ آنقدر زیاد و قوی بودند که حکومت ها نتوانسته بودند وجود آنها را نادیده بگیرند .۴. تشیع در کرخ در عصر امام رضا (ع) :
در این بخش از کتاب ، مولف ثابت می کند که در زمان امام رضا ، منطقه کرخ به تشیع و دوستداری امام ، شهره بوده و مورد رضایت ایشان بوده است . در بیان این مطلب ، از کمال الدین روایتی نقل می کند که امام رضا از احمد بن زکریا پرسید : منزلت کجای بغداد است ؟ پاسخ داد : کرخ ؛ امام فرمود : چه جای خوبی است ، اما فتنه ای در آنجا خواهد افتاد و آن ، بعد از فقدان شیعه از آن ناحیه و بعد از پسر من خواهد بود . و در پایان ، اسامی اصحاب امام رضا را که ساکن بغداد و کرخ بوده اند نیز بیان می کند .۵. تشیع در کرخ در عصر امام جواد (ع) :
در این بخش ، بعد از بیان سفر امام جواد به بغداد و شهادت آن حضرت ، زیاد بودن شیعه را در کرخ و بغداد آن زمان بیان کرده و در پایان عده ای از اصحاب مشهور آن حضرت را که ساکن بغداد و کرخ بوده اند نیز نام می برد .مشایخ معروف کرخی در روایت
مولف ، مشایخ معروف کرخی را به دو دسته تقسیم می کند . دسته اول ، مشایخ او در روایت هستند که از زهاد می باشند و از آنها سخنانی در مایه های تصوف و عرفان نقل شده است ، ولی به معنی واقعی کلمه ، عارف نبوده و بر شخصیت دینی شان زهد و تقوا حاکم بود و از این گروه این افراد را نام می برد : ابن ابی حازم ؛ بکر بن خنیس ؛ ربیع بن صبیح بصری ؛ عبدالله بن موسی ؛ محمد بن صبیع سماک کوفی و هشام بن بشیر واسطی . همچنین ثابت می کند که همه این افراد ، شیعه و از دوستداران اهل بیت بوده اند و بیشتر این ها از ائمه شیعه ، روایت نقل کرده اند . دسته دوم ، مشایخ او در عرفان و تصوف می باشند که ما در این میان ، به داود طایی اشاره می کنیم .
داود بن نصیر طایی
شیخ در رجال خود ، او را از اصحاب امام جعفر صادق شمرده است و در باب مصاحبت معروف کرخی با داود طایی ، بیانات هجویری و عطار نیشابوری و دیگران را آورده و از قشیری نقل می کند که استاد ابوعلی دقاق می گفت : من این طریق را از نصرآبادی گرفتم و او از شبلی و شبلی از جنید و جنید از سری و سرى از معروف کرخی و معروف کرخی از داود طایی گرفته است و طایی ، تابعین را دیده است .رد تلمذ معروف کرخی از فرقدسبخی
در الفهرست اشاره شده که معروف کرخی این طریق را از فرقدسبخی گرفته است و از منابع برمی آید که فرقدسبخی در حدیث ، ضعیف شمرده شده و با توجه به آنکه او در سال ۱۳۱ هجری و معروف در سال ۲۰۰ هجری و در سن ۸۰ سالگی فوت کرده ، لذا این ادعا خود به خود مردود می باشد .بررسی اسلام آوردن معروف کرخی به دست امام رضا
سه نص در مورد اسلام آوردن معروف کرخی به دست امام رضا در دست است : یکی از قشیری و دومی از مناقب الابرار شهرزوری و سومی از کتاب انباء نجباء الانبار .
مولف ، قول سلمی را که معروف به دست علی بن موسی الرضا اسلام آورد را نقل می کند و سپس بیان می کند که این نص ، نص تامی نیست ، زیرا موانعی تاریخی در مورد اسلام ظاهری معروف به دست امام رضا وجود دارد که عبارتند از :
۱. امام رضا در سال وفات امام صادق ، یعنی در سال ۱۴۸ هجری ، متولد شده و در سال ۲۰۳ هجری و در ۵۵ سالگی در طوس به شهادت رسید . از روایات معروف کرخی و حکایاتش و آنچه درباره اش گفته شده است ، مشخص می شود که وی هنگام وفات نه جوان بوده و نه پیر و حداقل عمرش از ۶۰ سال کمتر نبوده است . این بدین معنی است که او تقریبا هم سن امام رضا بوده و بنابر این در اینجا مشکلی مبنی بر قبول این روایت که معروف کرخی در کودکی از خانواده اش گریخت و به دست امام رضا اسلام آورد ، پیش می آید که اسلام آوردن یک کودک به دست کودک دیگر معنی ندارد .
۲. معروف کرخی از امام صادق روایاتی نقل کرده است و دو نص مبنی بر تلمذ معروف کرخی نزد امام صادق در زمینه عرفانی وجود دارد که این روایات در اسرار التوحید نیز آمده است ، و اگر فرض کنیم که معروف در هنگام تلمذ در محضر امام صادق ، ۲۵ ساله بوده و او این روایات را در سال آخر عمر امام روایت کرده ، این بدین معنا است که معروف کرخی حداقل در سال ۱۲۸ هجری زاده شده و دست کم یکی دو سال قبل از ولادت امام رضا اسلام آورده است .
مولف می گوید : شهرزوری نگفته که معروف به دست امام رضا اسلام آورد درحالی که کودک بود . کلام او این است که او گریخت و به امام رضا پیوست و به دست او اسلام آورد ، سپس به خانه اش بازگشت . قشیری هم گفته : هنگامی که معروف کرخی فرار کرد ، والدینش گفتند : با هر دینی به خانه برگردی ، از آن پیروی خواهیم کرد . سپس او به دست امام رضا اسلام آورد و به خانه برگشت .
در اینجا برای رهایی از این مشکل ، وجوهی مطرح شده است :
۱. انصاری هروی گفته : کسی که به دست امام رضا اسلام آورد ، پدر معروف بود نه خود معروف .
۲. از نظر شاه نعمت الله ولی ، معروف به دست امام موسی کاظم اسلام آورد و دربان او بوده است .
۳. اسلام ظاهری معروف کرخی به دست کسی غیر از امام رضا و اسلام باطنی او به دست امام رضا بوده ، ولی در مورد خانواده اش باید گفت که اسلام ظاهری و باطنی آنها به دست امام رضا بوده است . بر اساس نصی که می گوید : معروف پس از سال های زیاد نزد خانواده اش بازگشت و این همان معروفی بوده که تسلیم امام رضا بوده است ، مولف نتیجه می گیرد که :
« ما جدا احتمال می دهیم که اسلام باطنی معروف به دست امام موسی کاظم بوده و امر بر راویان مشتبه شده و ابالرضا را - به اشتباه - رضا پنداشتند ، و این اصلا عجیب نیست چرا که در تاریخ از این نمونه ها بسیار است : شقیق بلخی با امام کاظم که جوان بوده ملاقات می کند و نیز هشام بن حکم به امام کاظم در زمان حیات امام جعفر صادق رجوع می کند . »
بررسی نصوصی که به بیان خدمت معروف کرخی به امام رضا (ع) پرداخته اند
ابو عبدالرحمن سلمی در کتاب طبقات الصوفیه نوشته است : معروف به دست امام رضا (ع) اسلام آورد ؛ اولا: این سخن در اکثر نسخه ها وجود دارد .
ثانیا: مضمون این حرف در باقی کتاب های متاخر از طبقات الصوفیه مانند عبدالله انصاری و غیر از آن هم نقل شده است .
ثالثا: مخالفین از قبیل ابن جوزی و ذهبی ، این کلام را منکر شدند . گاهی گفته می شود که سلمی تنها کسی است که ارتباط معروف کرخی را با امام رضا بیان کرده و بقیه از او تبعیت کرده اند و با رد سلمی ، بقیه ادعاها نیز رد می شود . بسیاری از علمای شیعه و سنی شهادت سلمی را مبنی بر ارتباط معروف با امام رضا و اینکه او دربان امام رضا بوده است را پذیرفته و فقط حنفیون قشری گرا که در راسشان ابن جوزی است ، بدان به دیده انکار نگریسته اند .
مسجل کردن روایت مسلمان شدن معروف کرخی به دست امام رضا
در این بخش از سه جهت درباره مسلمان شدن معروف به دست حضرت رضا بحث شده است . به دلیل آنکه اولین کسی که این حرف را زده ابوعبدالرحمن سلمی بوده ، مولف ابتدا به بررسی حیات و زندگی سلمی پرداخته و نظر معاصرین او را در مورد سلمی آورده است . در بحث بعدی نظرات مختلف را در حجیت این خبر آورده و در بخش بعدی نیز به پاسخ دادن به اعتراضاتی پرداخته که پیرامون این نص وارد شده است .
مولف در بحث اول ، از قول مورخین و نیز افراد مختلف معاصر سلمی و نیز متاخر از او ، به بیان برخی ویژگی های سلمی می پردازد ؛ از جمله اینکه سلمی کتابی در تفسیر دارد که در آن ، تفسیر امام صادق از قرآن را بیان کرده و زمانی که سلمی در بغداد بود ، آن کتاب را در مصر برای کودکان می خواند و بابت آن ۱۰۰۰ دینار می گرفت . مولف می گوید : اگر نظر سلمی در تفسیر آیه « وقفوهم انهم مسئولون » (۲) را که معتقد است در شان ولایت علی بن ابی طالب نازل شده و نیز روایت او را در تفسیر آیه « آمنوا کما آمن الناس » (۳) را که به نظر سلمی در شان حضرت علی ، جعفر طیار ، حمزه ، سلمان ، ابوذر ، مقداد و حذیفه بن یمان نازل شده است را در نظر بگیریم ، به این نتیجه می رسیم که به ظن قوی ، وی متمایل به تشیع بوده است . ولی در بیان اعتراضات ، مولف اعتراض اول را مطرح می کند که گفته اند : تنها سلمی این حرف را زده و متاخرین ، از او گرفته اند .
دکتر عبدالله جبوری می گوید : اما اسلام آوردن معروف کرخی و نیز حاجب امام رضا بودن وی ، تحقیق تاریخی آن را رد می کند ؛ چون امام رضا در مدینه متولد شده و سپس به طوس خراسان رفت و در آنجا وفات یافت ... و این حکایت را برخی روات جعل کردند و سلمی در طبقات الصوفیه آن را آورده و هجویری آن را در کشف المحجوب تکرار کرده است و بین این مرد و معروف بن خربود که از رجال شیعه بوده ، خلط صورت گرفته است .
ابن جوزی می گوید : سلمی گفته معروف کرخی دربان و حاجب امام رضا بوده که دنده هایش را شکستند و به این دلیل فوت کرد ، درحالی که معروف در زاویه مسجدش انزوا گزیده بود و عبادت می کرد که استاد ما ابوالفضل بن ناصر حافظ گفت : این حکایت صحیح نیست و در نزد اهل نقل ، شناخته شده نمی باشد .
مولف می گوید : با این سخن مشخص می شود که اولین کسی که به این سخن اعتراض کرد ، محمد بن ناصر حافظ ، استاد ابن جوزی بوده و گرایش های منحرفه ، در انکار ارتباط کرخی با امام رضا بر سخن ابن ناصر حنبلی اعتماد کرده اند و این گرایش ها عبارتند از :
۱. وهابیه ؛ که منکر تصوف و عرفان هستند و از طرف دیگر منکر تشیع و مکتب اهل بیت می باشند . مثلا ابن تیمیه در جواب علامه حلی که درباره امام رضا گفته است : « او زاهدترین و عالم ترین مردم بود » ، گوید : این ادعا بدون دلیل است و مردم می دانند که در زمان آنها ، از او عالم تر و زاهدتر مثل شافعی و اسحاق بن راهویه و معروف کرخی و امثال اینها بودند ؛ که ابن تیمیه ارتباط معروف کرخی با امام رضا را انکار کرده و در همان حال شخصیت امام رضا را مورد مناقشه قرار داده است و واضح است که ابن تیمیه در این حرف به ابن جوزی اعتماد کرده است . اما ذهبی ، متاخر از ابن تیمیه و متاثر از وی و شاگردش بوده است . پس ، مناقشه در ارتباط معروف کرخی با امام رضا توسط حنبلی ها رشد پیدا کرده و از ابن تیمیه نشات گرفته است .
۲. شیخیه ؛ که از پیروان شیخ احمد احسایی می باشند و این انکار را از حنبلیه و وهابیه گرفته اند . از اینجا مولف به شرح حال ابن ناصر ، مبنی بر اینکه او ابتدا شافعی و سپس حنبلی شده و یک حنبلی متعصب بوده که از تشکیک در منزلت و شخصیت جمعی از مشایخ باکی نداشته ، می پردازد و بعد از نقل روایاتی ، عدم توازن روحی ، ناهمگونی عقلی و تعصب او را در مذهب حنبلی ثابت کرده و به این نتیجه می رسد که ابن جوزی هم در محضر چنین استادی تلمذ کرده بود .
نظر نوه ابن جوزی ؛ در مورد خدمت معروف کرخی به امام رضا ، وی این ارتباط را قبول کرده و سخن جدش را رد کرده است .
اعتراض دوم ؛ عدم آمدن امام رضا به بغداد : نقل شده که امام رضا هرگز به بغداد نرفته و معروف کرخی نیز هرگز به خراسان نرفته است . مامقانی گوید : و اگر همانگونه که وارد شده ، امام رضا در هنگام وفات معروف کرخی در خراسان بوده و وفات وی در خانه امام رضا رخ داده ، به خاطر عدم رایج بودن انتقال جنازه ، نباید قبر معروف در بغداد باشد . مولف سپس مواردی را نقل می کند که جنازه اشخاص از شهری به شهر دیگر منتقل شده است .
دلیل عدم آمدن امام رضا به بغداد : چون امام از منزلت والایی برخوردار بوده ، اگر به بغداد می رفت سفر او در تواریخ عام و خاص منعکس می شد ، درحالی که طبری ، مسعودی ، ابن اثیر ، ذهبی ، ابن خلدون ، ابن مسکویه و خطیب بغدادی آمدن وی را به بغداد نقل نکرده اند و نیز این سفر در مجموعه های شیعه ، مثل عیون اخبارالرضا و غیره نیز نقل نشده است .
دلایل حاکی از آمدن امام رضا به بغداد : تصریح یعقوبی در تاریخ خود ؛ تصریح ابوالفضل بیهقی ؛ اشاره عبدالکریم بن طاووس به آن ؛ ذکر محمد بن محمد عوفی متوفی ۶۳۰ ق ؛ نقل مجلسی از تفسیر امام حسن عسکری (ع) ؛ نیز فاضل بسطامی (۴) روایتی را مبنی بر عبور امام رضا از بغداد هنگام سفر به خراسان ذکر می کند .
اعتراض سوم : مامقانی می گوید که کتب رجالی ، نامی از معروف کرخی به میان نیاورده و نیز در کتاب عیون اخبار الرضا نیز نامی از وی برده نشده است . همچنین مجلسی با جزمیت ، بیان کرده که کرخی دربان امام رضا نبوده است . مولف به این اشکال اینگونه پاسخ می دهد که : اولا معروف کرخی به تصوف و عرفان معروف بوده و شاگردانش سری سقطی و جنید بغدادی بوده اند .
نکته دیگر اینکه ائمه دو گروه شاگرد داشتند که گروه اول سالکین بودند و ائمه به آنها تعالیم باطنی را ارائه می دادند که این معارف باید از عامه مردم دور نگاه داشته می شد ؛ معروف هم از اینها بود . گروه دوم راویان و دیگر اصحاب بودند که تعالیم ظاهری را از ائمه می گرفتند . و حقیقت این است که اگر مجموعه های رجالی شیعه ، از اسم شخصی خالی باشند ، نمی تواند دلیل بر شیعه نبودن آن شخص باشد . در ادامه فهرست اشخاصی مانند جابر بن حیان ، شقیق بلخی ، ابراهیم بن ادهم ، لیث بن سعد و دیگران را می آورد که به تشیع مشهور ، ولی نامی از آنها در مجموعه های رجالی شیعه نیامده است .
اعتراض چهارم : فاصله نیشابور تا عراق بسیار بوده ، بنابر این مردم نیشابور بر منابع اولیه رجال تصوف عراق دسترسی نداشتند ؛ بنابر این زندگی و حیات معروف کرخی در بین مردمان محل زندگی او و اصحابش روشن بوده ، اما سالکان خراسان و عرفای نیشابور ، شناختی از معروف کرخی و اخبارش نداشتند . بنابر این ما هیچ نص عراقی پیرامون نسبت معروف کرخی با امام رضا در دست نداریم و خطیب بغدادی و ابونعیم اصفهانی به آن حکایتی که سلمی نیشابوری در طبقات الصوفیه ذکر کرده ، اشاره ای نکرده اند و این شاید از موضوعاتی بوده که بین نیشابوری های دوستدار امام رضا و منسوبین به تصوف بوده باشد .
مولف با آوردن دلایلی ثابت می کند که نیشابور در آن زمان به لحاظ علمی ، جایگاه والایی داشته و سپس می کوشد تا ارتباطات علمی بین مدرسه نیشابور و بغداد را ثابت کند و اینکه اگر سلمی آن نص را پیرامون کرخی آورده ، به این خاطر بود که وی اهتمام خاصی به جمع آوری زندگی نامه صوفیه و آثار آنها داشته است که حتی خطیب بغدادی گاهی در شناخت رجال تصوف بغداد هم به آن رجوع می کند .
نویسندگان متقدم و متاخر
در بخش بعدی ، مولف حدود چهارده نص از نویسندگان متقدم و متاخر ، از جمله : عبدالکریم هوازده شیرازی ، قشیری ، محمد بن ظفر صقلی مکی ، فضل بن روزبهان ، خنجی اصفهانی ، انصاری هروی ، هجویری ، عطار نیشابوری ، حمدالله مستوفی قزوینی و دیگران می آورد که مضمون همه آنها این است که : معروف در ابتدا از مدرسه نصرانی ها فرار کرده و خانواده اش گفتند که با هر دینی که برگردی ما هم همان دین را قبول خواهیم کرد ، و او به امام رضا پیوست و مسلمان شد و دربان او شد . و همه این نص ها ، خدمت معروف کرخی را به امام رضا بیان می کند .
موضع معروف در مقابل حکومت عباسی
مولف می گوید : هیچ نصی دال بر مدح معروف از حاکمین عباسی و یا پیوستن او به آنان در دست نیست و زهد او و نیز این شعار او که : « اگر خدا ، بنده ای را دوست داشته باشد ، او را در بین فقرا مسکن می دهد و در غیر این صورت ، او را در بین اغنیا جای می دهد » دلیل بر موضع سلبی و منفی او در مقابل حکام عباسی است . ضمنا مولف با آوردن نصی ، عدم رضایت معروف کرخی را در خروج مسلحانه بر ضد حاکمان بیان می کند که این انکار زیدیه نیز بود .
مولف در ادامه کتاب و در بخش های مختلف آن به ذکر دعاها و برخی سخنان معروف کرخی می پردازد . از جمله این که شیخ فخرالدین طریحی گوید : معروف کرخی از جمله کسانی است که از جعفر بن محمد صادق روایت نقل می کند و یکی از احادیث او این است که وی به امام جعفر صادق گفت : یابن رسول الله ! مرا وصیت کن ؛ فرمود : معارفت را کم کن . گفت : بیشتر نصیحتم کن ؛ فرمود : آنچه را که از معارف بدان دست یافتی آن را انکار کن .
وفات و مدفن معروف کرخی
در بخشی از کتاب آمده است که او در سال ۲۰۰ هجری فوت نموده و در مقبره باب الدیر که در جانب غربی بغداد و در کرخ قرار داشت ، به خاک سپرده شد . ظاهرا این مقبره در کنار مسجدی بوده که معروف در آن نماز می خوانده است ، و منابع از آتش گرفتن این مسجد در دوره های بعد و تعمیر دوباره اش سخن گفته اند .
شاگردان معروف کرخی
مولف در این بخش به ذکر شاگردان کرخی و معرفی اجمالی آنان و نقل برخی از کرامات آنها می پردازد که عبارتند از : سری سقطی ؛ ابراهیم صیاد بغدادی ؛ ابراهیم بن عیسی جامی ؛ ابواسحاق دولابی ؛ ابوجعفر عابد معروف به طوسی ؛ بشر حافی ؛ ابوبکر بن ابی طالب جعفر بن عبد الله ؛ یعقوب بن موسی بن فیروزان ؛ ابوشعیب ؛ ابوعلی مفلوج ؛ خلف بن هشام بن شعیب ؛ هیثم ابوعلی ؛ محمد بن سوار تستری و یحیی جلا .
مسانید معروف کرخی
در این بخش برخی از سخنان معروف کرخی که توسط دیگران نقل شده و نیز برخی از احادیثی که به پیغمبر و ائمه نسبت داده شده که معروف هم جزو سلسله راویان آن حدیث بوده است ، بیان می شود . مولف در ادامه کتاب به ذکر برخی از حالات معروف کرخی ، حکایاتی در مورد او ، کرامات او و نیز به بیان خواب های وی می پردازد .
پاورقی :
منبع :
عرفان ایران (مجموعه مقالات) ۲۷ و ۲۸ / گردآوری و تدوین مصطفی آزمایش .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۸۵ / صص ۱۵۱ - ۱۶۶برچسبها: عارفان - همه
<< Home