سلام

درویشی درويشي سلسله نعمت‌اللهی نعمت‌الهیه نعمه‌الهی نعمه‌اللهیه نعمت اللهی نعمه الهی نعمت اللهي نعمت‌اللهي نعمه‌اللهي نعمت الهیه نعمه اللهیه سلطانعلیشاهی سلطانعليشاهي سلطان علیشاهی سلطان عليشاهي سلطان‌علیشاهی سلطان‌عليشاهي گنابادی گنابادي گنابادیه گناباديه عرفان تصوف صوفی صوفي صوفیه صوفيه عرفا صوفیان صوفيان درویش قطب اقطاب مزار سلطاني سلطانی mysticism sufism shiism sufism shiah sufism islamic sufism nimatullahi order gunabadi

جمعه

عارفان : شیخ حسن بصری (۲) : ارادت حسن بصری به حضرت علی(ع) / حاج محمدجعفر کبودرآهنگی (مجذوبعلیشاه همدانی)

یکی از تالیفات عالم و عارف ربانی جناب محمد جعفر کبودرآهنگی ملقب به مجذوبعلیشاه ( وفات ۱۲۳۹ قمری ) (۱) کتاب مرآه الحق است که وی در ضمن تحقیق درباره سلسله نقشبندیه بخشی را به احوال حسن بصری اختصاص داده است . این عارف جلیل مطلب خویش را ابتدا به نقل از کتاب مجالس المومنین قاضی نورالله شوشتری آغاز می کند و می فرماید : (۲)

« فقهای شیعه امامیه را در باب حسن بصری اختلاف است و از بعضی مشایخ خود - رحمهم الله - شنیده که سید اجل رضی الدین علی بن طاووس او را مقبول شمرده و کتابتی که در کتاب احتجاج (۳) شیخ طبرسی مذکور است که حضرت امام حسن ، علیه السلام ، به حسن بصری - مشتمل بر تعرضات - نوشته ، نسبت او به آن حضرت به مرتبه صحت نرسیده است . و ایضا این چنین نیست که در نسبت ارادت مطلقا حسن بصری داخل باشد بلکه او در سلسله ای داخل است که به معروف کرخی و از او به حضرت امام علی بن موسی الرضا و آباء که او - علیهم السلام - منتهی نشده باشد » (۴) .
ضعیف مسکین معروض می دارد که بعض سلاسل منتهی می شوند به خدمت جناب حضرت امیرالمومنین بدون توسط حسن بصری ؛ بلکه به توسط کمیل بن زیاد النخعی - رحمه الله - و سلسله شیخ نجم الدین کبری که اکثر مشایخ مثل شیخ عطار و مولوی رومی و سعد الدین حموی و سیف الدین باخزری به او مستند می باشند ، به این طریق است که به حضرت امیر منتهی می شود به توسط کمیل ، رحمه الله . و علامه محدث ، مجلسی- رحمه الله - در کتاب عین الحیوه گفته است که شیخ طبرسی در کتاب احتجاجات روایت کرده است که : « در بصره حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - بر حسن بصری گذشتند ، و او وضو می ساخت ، فرمودند : وضو را کامل بجا بیاور ، ای حسن !
گفت : یا امیر ! دیروز جماعتی را کشتی که شهادتین می گفتند ، و وضوی کامل می ساختند . حضرت فرمود : پس چرا به مدد ایشان نیامدی ؟
گفت : والله که در روز اول ، غسل کردم و حنوط بر خود پاشیدم و سلاح پوشیدم ، و هیچ شک نداشتم که تخلف ورزیدن از عایشه کفر است . در عرض راه کسی مرا ندا کرد که به کجا می روی ؟ برگرد که هر که می کشد و هر که کشته می شود به جهنم می رود . من ترسان برگشتم و در خانه نشستم . در روز دوم ، باز به مدد عایشه مهیا شدم و روانه شدم ، در راه همان ندا شنیدم و برگشتم .
حضرت فرمود که راست می گویی ، می دانی که آن منادی که بود ؟ گفت : نه .
فرمود : آن برادرت ، شیطان بود ، و به تو راست گفت که قاتل و مقتول لشکر عایشه ، در جهنم اند .
و در حدیث دیگر روایت کرده است که امیرالمومنین - علیه السلام - به حسن بصری خطاب فرمود که در هر امتی سامری می باشد و سامری این امت تویی که می گویی ، جنگ نمی باید کرد (۵) . و چند قصه طولانی ، در مباحثه حضرت امام زین العابدین و امام محمد باقر - علیهما السلام - با او نقل کرده است که دلالت بر شقاوت او می کند .
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - منقول است که حسن اگر خواهد به جانب راست برود و اگر خواهد به جانب چپ . علم یافت نمی شود ، مگر نزد ما اهل بیت . تا این جا بود کلام علامه مجلسی (۶) .
لیکن بعضی افاضل گفته است که سید عالی مقدار ، علم الهدی در کتاب غرر [و] درر در باب حسن بصری بیان نموده که نام پدر او یسار ، و کنیت او ابوالحسن و نام مادر او خیره ، کنیز ام السلمه - رضی الله عنها - بوده . و ام سلمه وقتی که می گریست ، پستان در دهن او می گذاشت ، و حکمتی که خدای تعالی به او داده بود از آن جهت بود . و در غایت فصاحت و بلاغت و بسیار دانشمند بود ، و جمیع کلام او در وعظ و مذمت دنیا بود و در آخر مقالات به این عبارت فرموده : « و جله ماخوذ لفظا و معنا ، او معنا دون لفظا من کلام امیرالمومنین - علیه السلام - فهو من تلک القدره فی الغایه » ؛ یعنی بیشترین اقوال حسن ، لفظا و معنا یا به حسب معنا دون لفظ از کلام حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - بود ، و در باب نقل احادیث در نهایت قدرت بوده است .
و در مجلس شصت و هفتم از کتاب امالی ، از ابو معمر روایت نموده است که مضمونش این است که : « ابو معمر گفت که : شنیدم که به حسن بصری رسیده ، که شخص گمان کرده است که او تنقیص حضرت امیرالمومنین می کند ، پس برخاست حسن از روی غضب در میان اصحاب خود ، و گفت : من می خواهم در سرای خود را ببندم ، و بیرون نیایم تا اجل من برسد ؛ زیرا که به من رسیده است که یکی از شما گمان کرده است که من تنقیص می کنم کسی را که بهترین مردمان بوده است بعد از رسول الله ، و انیس غم های او و جلیس و خوشحال کننده او بوده است در وقت محنت ، و کشنده پهلوانان بوده است در وقت جنگ . به تحقیق که از شما جدا شده است مردی که قرآن می خواند به تعظیم ، و ظلم را بر طرف می کرد و صبر می نمود بر الم ها و تعب های جهاد ، و در وقت بلا شاکر بود ، و عمل به کتاب خدا می کرد و ناصح بود مردمان را برای پیغمبر ، و برادر پیغمبر بود ، و حضرت پیغمبر - صلی الله علیه و آله - هیچ یک از صحابه را برادر نگرفته غیر از او ، و همه اسرار خود را پیش او گذاشته ، و جمع نموده احکام الهی را .
و پیغمبر - صلی الله علیه و آله - از دنیا رحلت نمود در حالی که از او راضی بود ، و داناترین مسلمانان و زیرک ترین ایشان بود در فهمیدن احکام الهی ، و اقدم ایشان بوده در اسلام ، و او را نظیر و مانند نبود در صفات کمال ، و شبیه او نبود از ایشان در سیرت و صورت . و منع نمود خود را از لذات و شهوات نفسانی ، و عبادت خدا نمود در خلوت ها ، و خشوع نمود در نمازها ، و قطع نمود نفس خود را از لذات دنیوی و اصل او نیکو بود ، به خلاف باقی صحابه . و در آخر به این عبارت ادا نموده : « فکیف اقول فیه ما یوبقنی ، و ما احد اعلمه ، یجد فیه مقالا ، فکفوا عنی الاذی و تجنبوا طریق الردی » ؛ یعنی : « ای مردمان چگونه می گویم در شان او چیزی که مرا هلاک کند ، و حال آن که من نمی دانم کسی را که در حق وی سخن بد اندیشد ؛ پس باز دارید خود را از آزار من ، دور شوید از راه بد » . (۷)
و در مجلس پنجاه و یکم امالی ، حدیثی مذکور است که دلالت دارد که حسن بصری ، شیعه امیرالمومنین علی - علیه السلام - بوده . و مجمل حدیث این است که : « ابومسلم گفت که بیرون آمدم با حسن بصری و انس بن مالک تا به در خانه ام سلمه ، پس انس به در خانه نشست و من با حسن بصری داخل خانه شدیم و سلام کردیم ، ام سلمه گفت : به چه کار آمده ای ای حسن ؟ گفت : به جهت آن که حدیثی که در شان حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - از حضرت رسول - صلی الله علیه و آله - شنیده باشی ، از تو بشنوم . پس ام سلمه گفت : شنیدم که رسول خدا گفت با امیرالمومنین - علیه السلام - : یا علی ! نیست بنده ای که ملاقات کند خدا را روز قیامت با انکار خلافت و ولایت و محبت تو ، مگر آن که باشد ملاقات او چون ملاقات بت پرستی مر خدای را . ابومسلم گوید : پس شنیدم که حسن گفت : « الله اکبر ؛ اشهد ان علیا مولای و مولی المومنین » (۸) .
از این روایت ظاهر می شود که حسن ، اقرار به خلافت امیر المومنین - علیه السلام - داشته و از روایتی که در پیش مذکور است ، ظاهر می گردد که هرگز تنقیص صفت حضرت امیر نکرده و مرتد نشده باشد ، و العلم عند الله .
و علی بن ابراهیم در درر المناقب به روایت حسن بصری حدیثی ذکر نموده که مضمونش این است که : « حضرت رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود که هرگاه روز قیامت باشد ، علی بن ابیطالب - علیه السلام - می نشیند بر فردوس ، و آن کوهی است که برآمده است از بهشت ، و بالای او عرش است ، و از جانب نشیب او می جوشد جو[ی‏] های بهشت در حالتی که آن حضرت نشسته باشد بر کرسی ای از نور که پیش او آب بهشت است که آن را تسنیم گویند . نمی گذرد به بهشت کسی مگر آن که او را براتی باشد از ولایت او و اهل بیت او ؛ پس هر که محب اوست او را داخل جنت می کنند و دشمنان او را داخل دوزخ می سازند » (۹) .
و از روایت این حدیث ظاهر می شود که حسن ، حضرت امیر المومنین [را] قاسم نعیم و نار داند ؛ نه آن که دشمن او باشد . تا اینجا بود کلام فاضل مذکور .
ضعیف مسکین معروض می دارد که ملاحظه اختلاف را بنما ! اگر می توانی به وجه صحیحی جمع میانه اخبار نمای که تصحیح حال حسن بصری را نموده باشی بهتر ، چنانچه ابن طاووس - رحمه الله - و صاحب غرر و درر نموده ، والا از منافق و یا معاند بودن او هیچ نقصی و عیبی در مذهب اثنی عشریه یا در سلسله عرفا لازم نمی آید ؛ چه ظاهر این است ؛ بلکه در کتب مشایخ دیده نشده که سلسله ای بدون توسط به حضرت امام رضا - علیه السلام - به او رسیده باشد .
غایتش این است که بعضی تصریح نموده اند که معروف سابق بر آن که به خدمت امام - علیه السلام - فیض یاب گردد ، نسبت هم رساند به داوود طائی ، و او داشت به حبیب عجمی ، و او داشت به حسن بصری ، و او نسبت داشت به خدمت با برکت حضرت امیر - علیه السلام - . بعد از چندی که به خدمت جناب امام - علیه السلام - مشرف گردید ، طوق بندگی و ارادت به او را قلاده گردن خود نمود ، چنانچه گفته اند :
او ز موسی رضا چو احسان یافت‏
کفر بگذاشت ، راه ایمان یافت‏
مراد از کفر ، کفر باطنی است ؛ چه علی الظاهر از کفر نصرانیت سابق بر خدمت امام - علیه السلام - بیرون آمده بود .
و فرموده است قاضی - رحمه الله - در همان کتاب مستطاب : « و اما احمد غزالی ، بر تقدیر تسلیم آن که نزد جمهور امامیه حال او سقیم باشد ، دفع نقص به وجود او بر این وجه می توان کرد که شیخ زین الدین ابوبکر خوافی که از متاخرین صوفیه است ، در کتابی که به خواجه عبدالقادر - مشهور موسیقی دان - نوشته ، و آن را بنا بر التماس او مشحون به ذکر نسبت و بیان سلسله خود ساخته ، آورده که شیخ ضیاء الدین ابی النجیب سهروردی را دو نسبت است :
یکی به عم خود ، قاضی وجیه الدین سهروردی ، و او را به پدر خود ، شیخ محمد سهروردی - شهیر به عمویه - و او را به شیخ احمد اسود دینوری ، و او را به شیخ طایفه جنید بغدادی .
و دیگری : احمد غزالی ، و او را به ابوبکر نساج ، و او را به شیخ ابوالقاسم گرگانی ، و او را به شیخ عثمان مغربی ، و او را به شیخ علی رودباری ، و او را به شیخ جنید الی آخره . و بنابر این احمد غزالی به یک اعتبار از سلسله خارج باشد و سلسله معتبره متسق النظام باشد » (۱۰) ، انتهی کلامه .
ضعیف مسکین معروض می دارد که اشخاصی که استفاده فیض به واسطه یا بلاواسطه از احمد غزالی نموده اند ، جمعی قطعی التشیع اند ؛ مثل شاه نعمت الله ولی و سید نوربخش و خواجه اسحاق ختلانی و میر سید علی همدانی و غیر ذلک مما لایعد و لایحصی ، و از تشیع و بزرگواری مریدهای او تشیع و بزرگواری خود او هم ظاهر می شود . با آن که یکی از مریدهای بلاواسطه او عین القضاه همدانی است ، و جلالت قدر او از تصانیف او کالشمس فی وسط النهار ، ظاهر و باهر است ، و صاحب نفحات (۱۱) نسبت اماته احیاء و احیاء اموات به او داده ، و خود او هم در یکی از تصانیف خود ادعای هر دو را نموده که از او ظهور هم رسانیده . احیای اموات که در السنه اهل همدان جاری است و شهرت دارد و باعث قتل او را هم آن را می دانند ، و الله یعلم . همچو شخص محققی صاحب مقامی یقینا شیعه و صاحب مقامات عالیه بوده . البته مراد و مرشد او هم باید شیعه و بزرگوار باشد .
مقصود از این صحبت ها نه این است که تصحیح و توثیق همه متصوفه را نموده باشم ؛ چه بسیاری از عیاران روزگار و طراران دکان دار که صاحب غلظت طبع و کثافت و محجوب به انواع حجب ظلمانی و خباثت می باشند ، خصوص از اهل سنت مآثر شعبده و تکسیر و رمل و نجوم را بر مردم مشتبه به کرامات و خوارق عادات ساخته اند ، و بسیاری از مردم را گول زده ، در دام ارادت خود انداخته اند . و اگر احیانا از مشایخ مخالفین که از سرچشمه تحقیق - یعنی مشرب عذب مرتضوی دور افتاده‏اند - چیزی از خوارق عادات صدور نموده ، نه از باب کرامات اولیا بوده است ، بلکه از آثار جن و عمل شعبده و سیمیا بوده ، چنانچه از سکاکی در صحبت جغتای خان بر السنه مذکور است . با این که خوارق عادات را چه اعتبار ! گاه می شود که از کفار هنود یا از رهبانان نصاری هم صادر می شود ، چه کفار و براهمه و خلاف مذهبی که مشغول به ریاضات شاقه باشد ممکن است ، بلکه واقع می شود از او خوارق عادات . لیکن چه فایده که مقبول عند الله نیست ، چنانچه از شیاطین صادر می شود و صدور این امور از این اشخاص موجب استدراج و خسارت دائمی از جهت ایشان می شود .


پاورقی :




منبع :

عرفان ایران : مجموعه مقالات (۲۰) / گردآوری و تدوین مصطفی آزمایش .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۸۳ / صص ۲۰ - ۲۷


برچسب‌ها: