عارفان : شیخ حسن بصری (۲) : ارادت حسن بصری به حضرت علی(ع) / حاج محمدجعفر کبودرآهنگی (مجذوبعلیشاه همدانی)
یکی از تالیفات عالم و عارف ربانی جناب محمد جعفر کبودرآهنگی ملقب به مجذوبعلیشاه ( وفات ۱۲۳۹ قمری ) (۱) کتاب مرآه الحق است که وی در ضمن تحقیق درباره سلسله نقشبندیه بخشی را به احوال حسن بصری اختصاص داده است . این عارف جلیل مطلب خویش را ابتدا به نقل از کتاب مجالس المومنین قاضی نورالله شوشتری آغاز می کند و می فرماید : (۲)
« فقهای شیعه امامیه را در باب حسن بصری اختلاف است و از بعضی مشایخ خود - رحمهم الله - شنیده که سید اجل رضی الدین علی بن طاووس او را مقبول شمرده و کتابتی که در کتاب احتجاج (۳) شیخ طبرسی مذکور است که حضرت امام حسن ، علیه السلام ، به حسن بصری - مشتمل بر تعرضات - نوشته ، نسبت او به آن حضرت به مرتبه صحت نرسیده است . و ایضا این چنین نیست که در نسبت ارادت مطلقا حسن بصری داخل باشد بلکه او در سلسله ای داخل است که به معروف کرخی و از او به حضرت امام علی بن موسی الرضا و آباء که او - علیهم السلام - منتهی نشده باشد » (۴) .
ضعیف مسکین معروض می دارد که بعض سلاسل منتهی می شوند به خدمت جناب حضرت امیرالمومنین بدون توسط حسن بصری ؛ بلکه به توسط کمیل بن زیاد النخعی - رحمه الله - و سلسله شیخ نجم الدین کبری که اکثر مشایخ مثل شیخ عطار و مولوی رومی و سعد الدین حموی و سیف الدین باخزری به او مستند می باشند ، به این طریق است که به حضرت امیر منتهی می شود به توسط کمیل ، رحمه الله . و علامه محدث ، مجلسی- رحمه الله - در کتاب عین الحیوه گفته است که شیخ طبرسی در کتاب احتجاجات روایت کرده است که : « در بصره حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - بر حسن بصری گذشتند ، و او وضو می ساخت ، فرمودند : وضو را کامل بجا بیاور ، ای حسن !
گفت : یا امیر ! دیروز جماعتی را کشتی که شهادتین می گفتند ، و وضوی کامل می ساختند . حضرت فرمود : پس چرا به مدد ایشان نیامدی ؟
گفت : والله که در روز اول ، غسل کردم و حنوط بر خود پاشیدم و سلاح پوشیدم ، و هیچ شک نداشتم که تخلف ورزیدن از عایشه کفر است . در عرض راه کسی مرا ندا کرد که به کجا می روی ؟ برگرد که هر که می کشد و هر که کشته می شود به جهنم می رود . من ترسان برگشتم و در خانه نشستم . در روز دوم ، باز به مدد عایشه مهیا شدم و روانه شدم ، در راه همان ندا شنیدم و برگشتم .
حضرت فرمود که راست می گویی ، می دانی که آن منادی که بود ؟ گفت : نه .
فرمود : آن برادرت ، شیطان بود ، و به تو راست گفت که قاتل و مقتول لشکر عایشه ، در جهنم اند .
و در حدیث دیگر روایت کرده است که امیرالمومنین - علیه السلام - به حسن بصری خطاب فرمود که در هر امتی سامری می باشد و سامری این امت تویی که می گویی ، جنگ نمی باید کرد (۵) . و چند قصه طولانی ، در مباحثه حضرت امام زین العابدین و امام محمد باقر - علیهما السلام - با او نقل کرده است که دلالت بر شقاوت او می کند .
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - منقول است که حسن اگر خواهد به جانب راست برود و اگر خواهد به جانب چپ . علم یافت نمی شود ، مگر نزد ما اهل بیت . تا این جا بود کلام علامه مجلسی (۶) .
لیکن بعضی افاضل گفته است که سید عالی مقدار ، علم الهدی در کتاب غرر [و] درر در باب حسن بصری بیان نموده که نام پدر او یسار ، و کنیت او ابوالحسن و نام مادر او خیره ، کنیز ام السلمه - رضی الله عنها - بوده . و ام سلمه وقتی که می گریست ، پستان در دهن او می گذاشت ، و حکمتی که خدای تعالی به او داده بود از آن جهت بود . و در غایت فصاحت و بلاغت و بسیار دانشمند بود ، و جمیع کلام او در وعظ و مذمت دنیا بود و در آخر مقالات به این عبارت فرموده : « و جله ماخوذ لفظا و معنا ، او معنا دون لفظا من کلام امیرالمومنین - علیه السلام - فهو من تلک القدره فی الغایه » ؛ یعنی بیشترین اقوال حسن ، لفظا و معنا یا به حسب معنا دون لفظ از کلام حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - بود ، و در باب نقل احادیث در نهایت قدرت بوده است .
و در مجلس شصت و هفتم از کتاب امالی ، از ابو معمر روایت نموده است که مضمونش این است که : « ابو معمر گفت که : شنیدم که به حسن بصری رسیده ، که شخص گمان کرده است که او تنقیص حضرت امیرالمومنین می کند ، پس برخاست حسن از روی غضب در میان اصحاب خود ، و گفت : من می خواهم در سرای خود را ببندم ، و بیرون نیایم تا اجل من برسد ؛ زیرا که به من رسیده است که یکی از شما گمان کرده است که من تنقیص می کنم کسی را که بهترین مردمان بوده است بعد از رسول الله ، و انیس غم های او و جلیس و خوشحال کننده او بوده است در وقت محنت ، و کشنده پهلوانان بوده است در وقت جنگ . به تحقیق که از شما جدا شده است مردی که قرآن می خواند به تعظیم ، و ظلم را بر طرف می کرد و صبر می نمود بر الم ها و تعب های جهاد ، و در وقت بلا شاکر بود ، و عمل به کتاب خدا می کرد و ناصح بود مردمان را برای پیغمبر ، و برادر پیغمبر بود ، و حضرت پیغمبر - صلی الله علیه و آله - هیچ یک از صحابه را برادر نگرفته غیر از او ، و همه اسرار خود را پیش او گذاشته ، و جمع نموده احکام الهی را .
و پیغمبر - صلی الله علیه و آله - از دنیا رحلت نمود در حالی که از او راضی بود ، و داناترین مسلمانان و زیرک ترین ایشان بود در فهمیدن احکام الهی ، و اقدم ایشان بوده در اسلام ، و او را نظیر و مانند نبود در صفات کمال ، و شبیه او نبود از ایشان در سیرت و صورت . و منع نمود خود را از لذات و شهوات نفسانی ، و عبادت خدا نمود در خلوت ها ، و خشوع نمود در نمازها ، و قطع نمود نفس خود را از لذات دنیوی و اصل او نیکو بود ، به خلاف باقی صحابه . و در آخر به این عبارت ادا نموده : « فکیف اقول فیه ما یوبقنی ، و ما احد اعلمه ، یجد فیه مقالا ، فکفوا عنی الاذی و تجنبوا طریق الردی » ؛ یعنی : « ای مردمان چگونه می گویم در شان او چیزی که مرا هلاک کند ، و حال آن که من نمی دانم کسی را که در حق وی سخن بد اندیشد ؛ پس باز دارید خود را از آزار من ، دور شوید از راه بد » . (۷)
و در مجلس پنجاه و یکم امالی ، حدیثی مذکور است که دلالت دارد که حسن بصری ، شیعه امیرالمومنین علی - علیه السلام - بوده . و مجمل حدیث این است که : « ابومسلم گفت که بیرون آمدم با حسن بصری و انس بن مالک تا به در خانه ام سلمه ، پس انس به در خانه نشست و من با حسن بصری داخل خانه شدیم و سلام کردیم ، ام سلمه گفت : به چه کار آمده ای ای حسن ؟ گفت : به جهت آن که حدیثی که در شان حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - از حضرت رسول - صلی الله علیه و آله - شنیده باشی ، از تو بشنوم . پس ام سلمه گفت : شنیدم که رسول خدا گفت با امیرالمومنین - علیه السلام - : یا علی ! نیست بنده ای که ملاقات کند خدا را روز قیامت با انکار خلافت و ولایت و محبت تو ، مگر آن که باشد ملاقات او چون ملاقات بت پرستی مر خدای را . ابومسلم گوید : پس شنیدم که حسن گفت : « الله اکبر ؛ اشهد ان علیا مولای و مولی المومنین » (۸) .
از این روایت ظاهر می شود که حسن ، اقرار به خلافت امیر المومنین - علیه السلام - داشته و از روایتی که در پیش مذکور است ، ظاهر می گردد که هرگز تنقیص صفت حضرت امیر نکرده و مرتد نشده باشد ، و العلم عند الله .
و علی بن ابراهیم در درر المناقب به روایت حسن بصری حدیثی ذکر نموده که مضمونش این است که : « حضرت رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود که هرگاه روز قیامت باشد ، علی بن ابیطالب - علیه السلام - می نشیند بر فردوس ، و آن کوهی است که برآمده است از بهشت ، و بالای او عرش است ، و از جانب نشیب او می جوشد جو[ی] های بهشت در حالتی که آن حضرت نشسته باشد بر کرسی ای از نور که پیش او آب بهشت است که آن را تسنیم گویند . نمی گذرد به بهشت کسی مگر آن که او را براتی باشد از ولایت او و اهل بیت او ؛ پس هر که محب اوست او را داخل جنت می کنند و دشمنان او را داخل دوزخ می سازند » (۹) .
و از روایت این حدیث ظاهر می شود که حسن ، حضرت امیر المومنین [را] قاسم نعیم و نار داند ؛ نه آن که دشمن او باشد . تا اینجا بود کلام فاضل مذکور .
ضعیف مسکین معروض می دارد که ملاحظه اختلاف را بنما ! اگر می توانی به وجه صحیحی جمع میانه اخبار نمای که تصحیح حال حسن بصری را نموده باشی بهتر ، چنانچه ابن طاووس - رحمه الله - و صاحب غرر و درر نموده ، والا از منافق و یا معاند بودن او هیچ نقصی و عیبی در مذهب اثنی عشریه یا در سلسله عرفا لازم نمی آید ؛ چه ظاهر این است ؛ بلکه در کتب مشایخ دیده نشده که سلسله ای بدون توسط به حضرت امام رضا - علیه السلام - به او رسیده باشد .
غایتش این است که بعضی تصریح نموده اند که معروف سابق بر آن که به خدمت امام - علیه السلام - فیض یاب گردد ، نسبت هم رساند به داوود طائی ، و او داشت به حبیب عجمی ، و او داشت به حسن بصری ، و او نسبت داشت به خدمت با برکت حضرت امیر - علیه السلام - . بعد از چندی که به خدمت جناب امام - علیه السلام - مشرف گردید ، طوق بندگی و ارادت به او را قلاده گردن خود نمود ، چنانچه گفته اند :
و فرموده است قاضی - رحمه الله - در همان کتاب مستطاب : « و اما احمد غزالی ، بر تقدیر تسلیم آن که نزد جمهور امامیه حال او سقیم باشد ، دفع نقص به وجود او بر این وجه می توان کرد که شیخ زین الدین ابوبکر خوافی که از متاخرین صوفیه است ، در کتابی که به خواجه عبدالقادر - مشهور موسیقی دان - نوشته ، و آن را بنا بر التماس او مشحون به ذکر نسبت و بیان سلسله خود ساخته ، آورده که شیخ ضیاء الدین ابی النجیب سهروردی را دو نسبت است :
یکی به عم خود ، قاضی وجیه الدین سهروردی ، و او را به پدر خود ، شیخ محمد سهروردی - شهیر به عمویه - و او را به شیخ احمد اسود دینوری ، و او را به شیخ طایفه جنید بغدادی .
و دیگری : احمد غزالی ، و او را به ابوبکر نساج ، و او را به شیخ ابوالقاسم گرگانی ، و او را به شیخ عثمان مغربی ، و او را به شیخ علی رودباری ، و او را به شیخ جنید الی آخره . و بنابر این احمد غزالی به یک اعتبار از سلسله خارج باشد و سلسله معتبره متسق النظام باشد » (۱۰) ، انتهی کلامه .
ضعیف مسکین معروض می دارد که اشخاصی که استفاده فیض به واسطه یا بلاواسطه از احمد غزالی نموده اند ، جمعی قطعی التشیع اند ؛ مثل شاه نعمت الله ولی و سید نوربخش و خواجه اسحاق ختلانی و میر سید علی همدانی و غیر ذلک مما لایعد و لایحصی ، و از تشیع و بزرگواری مریدهای او تشیع و بزرگواری خود او هم ظاهر می شود . با آن که یکی از مریدهای بلاواسطه او عین القضاه همدانی است ، و جلالت قدر او از تصانیف او کالشمس فی وسط النهار ، ظاهر و باهر است ، و صاحب نفحات (۱۱) نسبت اماته احیاء و احیاء اموات به او داده ، و خود او هم در یکی از تصانیف خود ادعای هر دو را نموده که از او ظهور هم رسانیده . احیای اموات که در السنه اهل همدان جاری است و شهرت دارد و باعث قتل او را هم آن را می دانند ، و الله یعلم . همچو شخص محققی صاحب مقامی یقینا شیعه و صاحب مقامات عالیه بوده . البته مراد و مرشد او هم باید شیعه و بزرگوار باشد .
مقصود از این صحبت ها نه این است که تصحیح و توثیق همه متصوفه را نموده باشم ؛ چه بسیاری از عیاران روزگار و طراران دکان دار که صاحب غلظت طبع و کثافت و محجوب به انواع حجب ظلمانی و خباثت می باشند ، خصوص از اهل سنت مآثر شعبده و تکسیر و رمل و نجوم را بر مردم مشتبه به کرامات و خوارق عادات ساخته اند ، و بسیاری از مردم را گول زده ، در دام ارادت خود انداخته اند . و اگر احیانا از مشایخ مخالفین که از سرچشمه تحقیق - یعنی مشرب عذب مرتضوی دور افتادهاند - چیزی از خوارق عادات صدور نموده ، نه از باب کرامات اولیا بوده است ، بلکه از آثار جن و عمل شعبده و سیمیا بوده ، چنانچه از سکاکی در صحبت جغتای خان بر السنه مذکور است . با این که خوارق عادات را چه اعتبار ! گاه می شود که از کفار هنود یا از رهبانان نصاری هم صادر می شود ، چه کفار و براهمه و خلاف مذهبی که مشغول به ریاضات شاقه باشد ممکن است ، بلکه واقع می شود از او خوارق عادات . لیکن چه فایده که مقبول عند الله نیست ، چنانچه از شیاطین صادر می شود و صدور این امور از این اشخاص موجب استدراج و خسارت دائمی از جهت ایشان می شود .
« فقهای شیعه امامیه را در باب حسن بصری اختلاف است و از بعضی مشایخ خود - رحمهم الله - شنیده که سید اجل رضی الدین علی بن طاووس او را مقبول شمرده و کتابتی که در کتاب احتجاج (۳) شیخ طبرسی مذکور است که حضرت امام حسن ، علیه السلام ، به حسن بصری - مشتمل بر تعرضات - نوشته ، نسبت او به آن حضرت به مرتبه صحت نرسیده است . و ایضا این چنین نیست که در نسبت ارادت مطلقا حسن بصری داخل باشد بلکه او در سلسله ای داخل است که به معروف کرخی و از او به حضرت امام علی بن موسی الرضا و آباء که او - علیهم السلام - منتهی نشده باشد » (۴) .
ضعیف مسکین معروض می دارد که بعض سلاسل منتهی می شوند به خدمت جناب حضرت امیرالمومنین بدون توسط حسن بصری ؛ بلکه به توسط کمیل بن زیاد النخعی - رحمه الله - و سلسله شیخ نجم الدین کبری که اکثر مشایخ مثل شیخ عطار و مولوی رومی و سعد الدین حموی و سیف الدین باخزری به او مستند می باشند ، به این طریق است که به حضرت امیر منتهی می شود به توسط کمیل ، رحمه الله . و علامه محدث ، مجلسی- رحمه الله - در کتاب عین الحیوه گفته است که شیخ طبرسی در کتاب احتجاجات روایت کرده است که : « در بصره حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - بر حسن بصری گذشتند ، و او وضو می ساخت ، فرمودند : وضو را کامل بجا بیاور ، ای حسن !
گفت : یا امیر ! دیروز جماعتی را کشتی که شهادتین می گفتند ، و وضوی کامل می ساختند . حضرت فرمود : پس چرا به مدد ایشان نیامدی ؟
گفت : والله که در روز اول ، غسل کردم و حنوط بر خود پاشیدم و سلاح پوشیدم ، و هیچ شک نداشتم که تخلف ورزیدن از عایشه کفر است . در عرض راه کسی مرا ندا کرد که به کجا می روی ؟ برگرد که هر که می کشد و هر که کشته می شود به جهنم می رود . من ترسان برگشتم و در خانه نشستم . در روز دوم ، باز به مدد عایشه مهیا شدم و روانه شدم ، در راه همان ندا شنیدم و برگشتم .
حضرت فرمود که راست می گویی ، می دانی که آن منادی که بود ؟ گفت : نه .
فرمود : آن برادرت ، شیطان بود ، و به تو راست گفت که قاتل و مقتول لشکر عایشه ، در جهنم اند .
و در حدیث دیگر روایت کرده است که امیرالمومنین - علیه السلام - به حسن بصری خطاب فرمود که در هر امتی سامری می باشد و سامری این امت تویی که می گویی ، جنگ نمی باید کرد (۵) . و چند قصه طولانی ، در مباحثه حضرت امام زین العابدین و امام محمد باقر - علیهما السلام - با او نقل کرده است که دلالت بر شقاوت او می کند .
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - منقول است که حسن اگر خواهد به جانب راست برود و اگر خواهد به جانب چپ . علم یافت نمی شود ، مگر نزد ما اهل بیت . تا این جا بود کلام علامه مجلسی (۶) .
لیکن بعضی افاضل گفته است که سید عالی مقدار ، علم الهدی در کتاب غرر [و] درر در باب حسن بصری بیان نموده که نام پدر او یسار ، و کنیت او ابوالحسن و نام مادر او خیره ، کنیز ام السلمه - رضی الله عنها - بوده . و ام سلمه وقتی که می گریست ، پستان در دهن او می گذاشت ، و حکمتی که خدای تعالی به او داده بود از آن جهت بود . و در غایت فصاحت و بلاغت و بسیار دانشمند بود ، و جمیع کلام او در وعظ و مذمت دنیا بود و در آخر مقالات به این عبارت فرموده : « و جله ماخوذ لفظا و معنا ، او معنا دون لفظا من کلام امیرالمومنین - علیه السلام - فهو من تلک القدره فی الغایه » ؛ یعنی بیشترین اقوال حسن ، لفظا و معنا یا به حسب معنا دون لفظ از کلام حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - بود ، و در باب نقل احادیث در نهایت قدرت بوده است .
و در مجلس شصت و هفتم از کتاب امالی ، از ابو معمر روایت نموده است که مضمونش این است که : « ابو معمر گفت که : شنیدم که به حسن بصری رسیده ، که شخص گمان کرده است که او تنقیص حضرت امیرالمومنین می کند ، پس برخاست حسن از روی غضب در میان اصحاب خود ، و گفت : من می خواهم در سرای خود را ببندم ، و بیرون نیایم تا اجل من برسد ؛ زیرا که به من رسیده است که یکی از شما گمان کرده است که من تنقیص می کنم کسی را که بهترین مردمان بوده است بعد از رسول الله ، و انیس غم های او و جلیس و خوشحال کننده او بوده است در وقت محنت ، و کشنده پهلوانان بوده است در وقت جنگ . به تحقیق که از شما جدا شده است مردی که قرآن می خواند به تعظیم ، و ظلم را بر طرف می کرد و صبر می نمود بر الم ها و تعب های جهاد ، و در وقت بلا شاکر بود ، و عمل به کتاب خدا می کرد و ناصح بود مردمان را برای پیغمبر ، و برادر پیغمبر بود ، و حضرت پیغمبر - صلی الله علیه و آله - هیچ یک از صحابه را برادر نگرفته غیر از او ، و همه اسرار خود را پیش او گذاشته ، و جمع نموده احکام الهی را .
و پیغمبر - صلی الله علیه و آله - از دنیا رحلت نمود در حالی که از او راضی بود ، و داناترین مسلمانان و زیرک ترین ایشان بود در فهمیدن احکام الهی ، و اقدم ایشان بوده در اسلام ، و او را نظیر و مانند نبود در صفات کمال ، و شبیه او نبود از ایشان در سیرت و صورت . و منع نمود خود را از لذات و شهوات نفسانی ، و عبادت خدا نمود در خلوت ها ، و خشوع نمود در نمازها ، و قطع نمود نفس خود را از لذات دنیوی و اصل او نیکو بود ، به خلاف باقی صحابه . و در آخر به این عبارت ادا نموده : « فکیف اقول فیه ما یوبقنی ، و ما احد اعلمه ، یجد فیه مقالا ، فکفوا عنی الاذی و تجنبوا طریق الردی » ؛ یعنی : « ای مردمان چگونه می گویم در شان او چیزی که مرا هلاک کند ، و حال آن که من نمی دانم کسی را که در حق وی سخن بد اندیشد ؛ پس باز دارید خود را از آزار من ، دور شوید از راه بد » . (۷)
و در مجلس پنجاه و یکم امالی ، حدیثی مذکور است که دلالت دارد که حسن بصری ، شیعه امیرالمومنین علی - علیه السلام - بوده . و مجمل حدیث این است که : « ابومسلم گفت که بیرون آمدم با حسن بصری و انس بن مالک تا به در خانه ام سلمه ، پس انس به در خانه نشست و من با حسن بصری داخل خانه شدیم و سلام کردیم ، ام سلمه گفت : به چه کار آمده ای ای حسن ؟ گفت : به جهت آن که حدیثی که در شان حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - از حضرت رسول - صلی الله علیه و آله - شنیده باشی ، از تو بشنوم . پس ام سلمه گفت : شنیدم که رسول خدا گفت با امیرالمومنین - علیه السلام - : یا علی ! نیست بنده ای که ملاقات کند خدا را روز قیامت با انکار خلافت و ولایت و محبت تو ، مگر آن که باشد ملاقات او چون ملاقات بت پرستی مر خدای را . ابومسلم گوید : پس شنیدم که حسن گفت : « الله اکبر ؛ اشهد ان علیا مولای و مولی المومنین » (۸) .
از این روایت ظاهر می شود که حسن ، اقرار به خلافت امیر المومنین - علیه السلام - داشته و از روایتی که در پیش مذکور است ، ظاهر می گردد که هرگز تنقیص صفت حضرت امیر نکرده و مرتد نشده باشد ، و العلم عند الله .
و علی بن ابراهیم در درر المناقب به روایت حسن بصری حدیثی ذکر نموده که مضمونش این است که : « حضرت رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود که هرگاه روز قیامت باشد ، علی بن ابیطالب - علیه السلام - می نشیند بر فردوس ، و آن کوهی است که برآمده است از بهشت ، و بالای او عرش است ، و از جانب نشیب او می جوشد جو[ی] های بهشت در حالتی که آن حضرت نشسته باشد بر کرسی ای از نور که پیش او آب بهشت است که آن را تسنیم گویند . نمی گذرد به بهشت کسی مگر آن که او را براتی باشد از ولایت او و اهل بیت او ؛ پس هر که محب اوست او را داخل جنت می کنند و دشمنان او را داخل دوزخ می سازند » (۹) .
و از روایت این حدیث ظاهر می شود که حسن ، حضرت امیر المومنین [را] قاسم نعیم و نار داند ؛ نه آن که دشمن او باشد . تا اینجا بود کلام فاضل مذکور .
ضعیف مسکین معروض می دارد که ملاحظه اختلاف را بنما ! اگر می توانی به وجه صحیحی جمع میانه اخبار نمای که تصحیح حال حسن بصری را نموده باشی بهتر ، چنانچه ابن طاووس - رحمه الله - و صاحب غرر و درر نموده ، والا از منافق و یا معاند بودن او هیچ نقصی و عیبی در مذهب اثنی عشریه یا در سلسله عرفا لازم نمی آید ؛ چه ظاهر این است ؛ بلکه در کتب مشایخ دیده نشده که سلسله ای بدون توسط به حضرت امام رضا - علیه السلام - به او رسیده باشد .
غایتش این است که بعضی تصریح نموده اند که معروف سابق بر آن که به خدمت امام - علیه السلام - فیض یاب گردد ، نسبت هم رساند به داوود طائی ، و او داشت به حبیب عجمی ، و او داشت به حسن بصری ، و او نسبت داشت به خدمت با برکت حضرت امیر - علیه السلام - . بعد از چندی که به خدمت جناب امام - علیه السلام - مشرف گردید ، طوق بندگی و ارادت به او را قلاده گردن خود نمود ، چنانچه گفته اند :
او ز موسی رضا چو احسان یافت
کفر بگذاشت ، راه ایمان یافت
مراد از کفر ، کفر باطنی است ؛ چه علی الظاهر از کفر نصرانیت سابق بر خدمت امام - علیه السلام - بیرون آمده بود .کفر بگذاشت ، راه ایمان یافت
و فرموده است قاضی - رحمه الله - در همان کتاب مستطاب : « و اما احمد غزالی ، بر تقدیر تسلیم آن که نزد جمهور امامیه حال او سقیم باشد ، دفع نقص به وجود او بر این وجه می توان کرد که شیخ زین الدین ابوبکر خوافی که از متاخرین صوفیه است ، در کتابی که به خواجه عبدالقادر - مشهور موسیقی دان - نوشته ، و آن را بنا بر التماس او مشحون به ذکر نسبت و بیان سلسله خود ساخته ، آورده که شیخ ضیاء الدین ابی النجیب سهروردی را دو نسبت است :
یکی به عم خود ، قاضی وجیه الدین سهروردی ، و او را به پدر خود ، شیخ محمد سهروردی - شهیر به عمویه - و او را به شیخ احمد اسود دینوری ، و او را به شیخ طایفه جنید بغدادی .
و دیگری : احمد غزالی ، و او را به ابوبکر نساج ، و او را به شیخ ابوالقاسم گرگانی ، و او را به شیخ عثمان مغربی ، و او را به شیخ علی رودباری ، و او را به شیخ جنید الی آخره . و بنابر این احمد غزالی به یک اعتبار از سلسله خارج باشد و سلسله معتبره متسق النظام باشد » (۱۰) ، انتهی کلامه .
ضعیف مسکین معروض می دارد که اشخاصی که استفاده فیض به واسطه یا بلاواسطه از احمد غزالی نموده اند ، جمعی قطعی التشیع اند ؛ مثل شاه نعمت الله ولی و سید نوربخش و خواجه اسحاق ختلانی و میر سید علی همدانی و غیر ذلک مما لایعد و لایحصی ، و از تشیع و بزرگواری مریدهای او تشیع و بزرگواری خود او هم ظاهر می شود . با آن که یکی از مریدهای بلاواسطه او عین القضاه همدانی است ، و جلالت قدر او از تصانیف او کالشمس فی وسط النهار ، ظاهر و باهر است ، و صاحب نفحات (۱۱) نسبت اماته احیاء و احیاء اموات به او داده ، و خود او هم در یکی از تصانیف خود ادعای هر دو را نموده که از او ظهور هم رسانیده . احیای اموات که در السنه اهل همدان جاری است و شهرت دارد و باعث قتل او را هم آن را می دانند ، و الله یعلم . همچو شخص محققی صاحب مقامی یقینا شیعه و صاحب مقامات عالیه بوده . البته مراد و مرشد او هم باید شیعه و بزرگوار باشد .
مقصود از این صحبت ها نه این است که تصحیح و توثیق همه متصوفه را نموده باشم ؛ چه بسیاری از عیاران روزگار و طراران دکان دار که صاحب غلظت طبع و کثافت و محجوب به انواع حجب ظلمانی و خباثت می باشند ، خصوص از اهل سنت مآثر شعبده و تکسیر و رمل و نجوم را بر مردم مشتبه به کرامات و خوارق عادات ساخته اند ، و بسیاری از مردم را گول زده ، در دام ارادت خود انداخته اند . و اگر احیانا از مشایخ مخالفین که از سرچشمه تحقیق - یعنی مشرب عذب مرتضوی دور افتادهاند - چیزی از خوارق عادات صدور نموده ، نه از باب کرامات اولیا بوده است ، بلکه از آثار جن و عمل شعبده و سیمیا بوده ، چنانچه از سکاکی در صحبت جغتای خان بر السنه مذکور است . با این که خوارق عادات را چه اعتبار ! گاه می شود که از کفار هنود یا از رهبانان نصاری هم صادر می شود ، چه کفار و براهمه و خلاف مذهبی که مشغول به ریاضات شاقه باشد ممکن است ، بلکه واقع می شود از او خوارق عادات . لیکن چه فایده که مقبول عند الله نیست ، چنانچه از شیاطین صادر می شود و صدور این امور از این اشخاص موجب استدراج و خسارت دائمی از جهت ایشان می شود .
پاورقی :
منبع :
عرفان ایران : مجموعه مقالات (۲۰) / گردآوری و تدوین مصطفی آزمایش .-- تهران : حقیقت ، ۱۳۸۳ / صص ۲۰ - ۲۷برچسبها: عارفان - همه
<< Home